ستاره صبح-در مبارزات ضد استبدادی و آزادیخواهانه سال ۵۷ روزهای بهیادماندنی وجود دارد که نماد همبستگی و فداکاری مردم برای دستیابی به اهداف متعالی جامعه خسته از دیکتاتوری بهحساب میآید. چنین روزهایی همواره در ادامه انقلاب و استقرار آرمانهای آن، الهامبخش بوده و همچنین منشأ بازخوانی تاریخ میشود. ۱۷ شهریور یکی از این روزهاست. روزهایی که مردم با خون خویش آزادیخواهی و استقلالطلبی را فریاد زدند و روزهایی که ارزش و منزلت مبارزه با کجیها را تا ابد یادآوری میکند و نیز ارزش فداکاریها و جانفشانیها. از عصر روز پنجشنبه ۱۶ شهریور که راهپیمایی عظیمی بهسوی میدان آزادی (شهیاد) صورت گرفت و قرار بعدی مردم برای تجمع بعدی در میدان ژاله اعلام شد، تا زمان حضور نیروهای ارتشی و خودروهای زرهی در صبح جمعه زمان زیادی نگذشت. از میدان امام حسین به سمت میدان ژاله چهره شهر دگرگون به نظر میرسید. چهرهای که نظامی شده بود. درعینحال احساس میشد که اعلام حکومتنظامی خللی در اراده مردم ایجاد نکرده است. من آن روز همراه پدرم بودم. ماشین را حوالی میدان امام حسین پارک کردیم و پیاده وارد خیابان شهناز که پس از انقلاب ۱۷ شهریور نام گرفت، شدیم. ساعت از ۹ صبح گذشته بود و خیابان وضعیتی عجیب داشت. خودروهای زرهی در دو طرف در حال حرکت بودند و نیروهای نظامی با بلندگو اطلاعیه فرمانداری نظامی را میخواندند و دستور میدادند که به خانههایتان بروید. چند قدم پایینتر صدای تیراندازی را از فاصله دور شنیدم ولی نمیتوانستم تشخیص دهم که هوایی است یا نه. مردم در خیابان و مغازهدارها در کنار مغازهها با چهرههای نگران درباره اتفاقاتی میگفتند که در میدان شهدا رخ داده بود. البته تجمعی نباید صورت میگرفت. بیشتر وقتی از کنار هم رد میشدند زمزمه میکردند. یکی میگفت: تعداد زیادی از مردم را کشتند. یکی دیگر میگفت: من دیدم نیروهایی که تیراندازی میکردند، ایرانی نبودند و به زبان دیگری حرف میزدند. یکی از کسبه هم میگفت: دیروز در فرودگاه مهرآباد هواپیماهای نظامی خارجی نشسته بودند. تا توانستیم به سمت میدان رفتیم ولی بیش از نیمه راه ممکن نشد و نیروهای نظامی که مسلح و بهصورت انبوه عرض خیابان را گرفته بودند ما را به عقب برگرداندند. خون همه شهدای ۱۷ شهریور، عامل رسوایی استبداد بود و البته ما را بیشازپیش بر مسیر مبارزه با استبداد و خودکامگی استوار میساخت. (برگرفته از وبسایت تاریخ ایرانی)