کهنه اندیشی ورونق خرافات هم این دام درهم تنیده ودرهم پیچیده را محکم و نفوذ ناپذیر میسازد. برای درک درست آینده رهایی از دامهای ذهنی نخستین راه کار است. آینده را نمیتوان درگذشته دید ولی کذشته را میتوان چراغ راه آینده ساخت. تعلقاتذهنی واقعیت آدمی است وحرکت رو به رشد جامعه نیز واقعیت زندگی. فرصتهای بی همانند ناشی از فناوریها ونو آوری های فضاهای گستردهای در برابر ما گشوده است ماندن در دامهای درهم تنیده ذهنی وکهنه اندیشی راه مارا برای ورود به دنیای تازه میبندد. سرعت دگرگونیها در جهان واقعیت با دگرگونیهای گذشته همخوانی ندارد. دامهای ذهنی فرصت همگام شدن با دگر گونیهای ناگزیر را از ما میگیرد. هنوز بخشی از جامعه درگیر روایتهای گذشته است. درستی ویا نادرستی این گونه روایتها نقشی در آینده ما نخواهد داشت ولی وقت وهزینهای که گرفته میشود از پویائی جامعه میکاهد. جدال برسر چگونگی روایتهای تاریخی گرفتار آمدن درهمان پیلههای ذهنی است که راهگشا وحل کننده مشکلات نیست. نسل ما که بار سنگین انقلاب و انقلاب فرهنگی و جنگ و رخدادهای بسیاری را بر دوش دارد امروز روایت یکسانی از زبان شاهدان زنده رخدادها نمیشنود و تخلیل های یکسانی را نمیبیند. هنگامیکه روایت شاهدان زنده از رخدادهای دهههای اخیر چنین تفاوت معنادار و چشمگیری دارد روایتهای تاریخی جای خود را دارد. ما به ناگزیر بایستی به پاکسازی ذهنی روی آورده و دامهای ذهنی را برای گشایشهای تازه بزداییم. این کاری است سخت و دشوار و مقاومت ذهنی در برابر این پاکسازی هم اندک نیست. ولی برای آینده بهتر نباید درگذشته گرفتار ماند؛ بلکه باید آینده نو و متفاوت را ساخت.