حاکمان جوامع انسانی نیز بدین موضوع آگاه هستند که اگر در تدوین و پایهگذاری اجزای سیستم حکمرانی خویش، مردم و خواستهها و نیازهای اجتماعی، اقتصادی، تفریحی، آموزشی و ... آنان را نادیده بگیرند یا تلاشی درخورشان و منزلت آنها نکنند و در اجرای برنامهها و طرحها مردم را با خود همراه نسازند، سیستم حکمرانی و حاکمیت بهدرستی عمل نخواهد کرد. در این میان همراهی مردم با حکومت و دولت، چگونه طراحی و سامان مییابد؟ آموزش و فرهنگسازی مهمترین، کمهزینهترین و سریعترین عوامل هدایت جامعه بهسوی آبادانی و اصلاح محسوب میشوند.
در جوامع توسعهیافته با جدی گرفتن آموزش و فرهنگسازی در امور، هزینههای جاری دولت کاهش مییابد و منابع ناشی از آموزش اصولی، صرفهجویی و فرهنگسازی، صرف توسعه و آبادانی کشور میشود.
بدون شک جامعهای که با حداقل زندان و زندانی و زندانبان مواجه است، فراغ بال بیشتری برای ساخت اماکن تفریحی و آموزشی و درمانی دارد.
جامعهای که فرهنگ صحیح مصرف آب را میداند، با چالش کمآبی، آسانتر و سریعتر و کمهزینهتر مقابله میکند.
جامعهای که در آن خود مراقبتی نهادینهشده، هزینه درمان و دارو به حداقل میرسد.
بااینحال ذکر این نکته ضروری است که آموزش و فرهنگ زمانی بهعنوان دو بال پرواز جامعه بهسوی آرمانهای شهری، به حرکت درخواهند آمد که جامعه شاهد تبعیض و نابرابری نباشد.
اینکه جماعتی به سبب دسترسی به منابع مالی از وامهای چند هزارمیلیاردی بیبازگشت بهرهمند شوند و بعد بهجای باز پس دادن بیتالمال بانک را ورشکسته اعلام و در بانک دیگر ادغام کنیم بافرهنگ قناعت که تلاش داریم آن را بهزور در جامعه نهادینه کنیم در تعارض قرار میگیرد.
اینکه عدهای هرماه بهدفعات آب استخر ویلای چند هزارمیلیاردی خود را تعویض کنند و دیگران را بهصرفه جویی در مصرف آب و کاهش دفعات و میزان استحمام دعوت کنیم، اشتباه است.
فرهنگسازی در خصوص استفاده از خودروی ناایمن ملی که در تصادفات به چند قطعه تقسیم میشود با افزایش قیمتها، مصرف سوخت بالا، راه انداختن صف فروش ... همخوانی ندارد.
بپذیریم مردم بهعنوان بدنه اصلی جامعه، زمانی آموزههای ناشی از آموزش و فرهنگسازی را میپذیرند که به آن جامه عمل بپوشانند و عدهای «تافته جدا بافته» خلق نکنند!
عدهای که نیازی به آموزش و فرهنگ پذیری ندارند وزندگی بسان سایر افراد جامعه برایشان غیرعادی است و کلماتی چون قناعت، نداری، گرسنگی، شرمساری در برابر فرزندان، تعدیل نیرو، اجاره مسکن، اخراج، بیکاری و ... در فرهنگ لغاتشان جایگاهی ندارد. همانها که چپشان پر است و تا سالها هزینه زندگی سخنرانیای فرزندان، نوادگان، نتیجگان، نبیرگان، اصحاب و ... تأمین است. همان تافته جدا بافتهای که عدهای آنها را 4 درصدی، رانتخوار، ویژه خوار، یقهسفید، آقازاده و ... مینامند! همانهایی که موجودی ثروتشان با موجودی معمولیها، سالهای نوری فاصله دارد! اثرات مثبت «آموزش»، «فرهنگسازی»، عدالتخواهی و برابری را نباید با بر هم زدن قواعد درست بازی از بین برد.