در واقع فکر میکنم این رویه طلب و تقاضای طبیعی خوانندگان ستارۀ صبح را در اینکه این راهبرد را مورد واکاوی قرار دهند برانگیخته است. پرسشها باید منصفانه و به روش علمی در سرمقالهها پاسخ داده شود: ۱. تضعیف دولت در آرایش موجود نیروهای سیاسی با توجه به شرایط نه جنگ و نه صلح به سود چه جریانات و جناحهایی است؟ ۲. حد ظهور و بروز دولت در حکمرانی ایران که به تمام معنا ویژه است و با سایر کشورها امکان مقایسۀ آن نیست، چقدر است؟ ۳. انتظار از دولت در اعمال قدرت، در ساختار موجود چقدر است و چقدر باید باشد؟ ۴. برای روزنامههایی که در طیف وسیع اصلاحطلبی، با تمام اختلافات و افتراقات بین خود، قرار میگیرند یا ادعای قرارداشتن در آن طیف را دارند، جایگاه دولت چیست و تا چه مرزی باید در آرایۀ نیروهای موجود نسبت به توفیق او حساس بود؟ ۵. اگر برخی جناحها در سایه، آتشی روشن میکنند تا کباب خود را بپزند، آیا باید به آن آتش دامن زد؟ ۶. آیا بدون توجه به محدودیتها و امکانات و ساختار و شرایط، ایجاد مطالبه و توقع کردن با عقل سیاسی مطابقت دارد؟ ۷. استیضاح وزرا یا دولت چه سودی میبخشد تا کسانی آن را مطرح و کسانی با تضعیف دولت آن را دامن بزنند؟
۸. دولت خطا دارد. هیچ دولتی بدون خطا نیست، اما دولت به علت خطاهایش نقد میشود نه تضعیف و ریشخند.