هر کاری که چنین مجلسی انجام دهد و هر تصمیمی که بگیرد، نظر اکثریتی نیست. کاری اقلیتی است و ملی نیست. اگر چه که تصمیمی حقوقی است، ولی مطلوب اکثریت نیست و از این نظر ارزش اخلاقی آن کم است.
نظر مجلس، مصوبات مجلس و رد و قبول پیشنهاد در این مجلس محل سؤال است.
کاری که در 1400 انجام گرفت و 220 نماینده وقت امضا جمع کردند و از آقای رئیسی دعوت کردند تا وارد انتخابات شود از جمله آن تصمیمات است. البته آقای رئیسی تصمیم داشت در انتخابات شرکت کند و آماده هم بود.
از نظر نگارنده بر اساس اصل 99 قانون اساسی شورای نگهبان حق چنین نظارت استصبابی را ندارد. وقتی کسی بر خلاف قانون در مرکز قانون گذاری و اعمال نظر میکند، عملی مخالف شرع و قانون صورت گرفته است.
وقتی نگارنده با تشکیل مجلس اقلیتی و غیر مشارکتی زاویه دارد، پاسخ دادن به سؤال درباره کار های نمایندگان محلی از اعراب ندارد. اگر مجلس بدون دخالت شورای نگهبان و توسط نمایندگان واقعی مردم شکل بگیرد، آن وقت میتوان به بحث درباره عملکرد مثبت و منفی نمایندگان در بهارستان نشست.
در مجلس مردمی نماینده رأی اکثریت را دارد و حق دارد حرفش را بزند و از شکایت و توبیخ نترسد. چنین مجلسی است که حق تفحص در جمیع امور کشور را دارد و از این حقش استفاده میکند. مجلس حق دارد عملکرد رئیسجمهور را موشکافانه زیر ذره بین قرار دهد و بررسی کند، اگر تشخیص داد که عملکرد رئیسجمهور درست نبوده او را محکوم کند و بر علیه اش رأی دهد و او را بر کنار کند، نه اینکه رئیسجمهور را دعوتی، خودی و در بازی خودش بداند.
اگر مجلس، مجلسی با عملکرد واقعی باشد، حق دارد رئیسجمهوری را که توانمند نیست استیضاح کند. مجلس دوره های اخیر این قدرت و اراده را نداشتند.
آقای جنتی و همکارانشان به سلیقه خود صلاحیت افراد را تعیین میکنند و جامعه را در موقعیتی قرار دادهاند که باید به افراد منتخب آنها نظاره کند و از بین کسانی که این جمع قبولشان دارند انتخاب کنند، با این شیوه که مجلس، مجلس مردمی نمیشود.
نگارنده با این توضیح اعلام میکند که کار های مجلس چه مثبت و چه منفی بلا وجه است. مجلس یازدهم و مجلس بعدی از نظر علمی، حقوقی و اخلاقی محل بحث هستند.