با توجه به اینکه برخی رد صلاحیتها را مربوط به مخالفت با دولت میدانند، نظر شما درباره رد صلاحیتها چیست؟ علت رد شدن برخی چهرههای منتقد و نزدیک به اصلاحطلبان را چه میدانید؟
بنده مسئله را اینطور نمیبینم. موضوع از نقد دولت و استیضاح وزیر کشور فراتر است. به نظر من ردصلاحیت ها ادامه جریان یکدستسازی قدرت است. برخی آن را خالصسازی مینامند اما بنده به آن فاسق سازی مینامم.
وقتی چهرههای مؤثر و خدمتگزار مانند مسعود پزشکیان که هم وزیر بوده و هم نائب رئیس مجلس بوده و شائبهای در کارنامه خود ندارد رد میشود قاعدتاً نشان میدهد که جریان اصولگرا میخواهد بدون رقابت در انتخابات مجلس پیروز شود و مانند پاستور قدرت را در دست گیرد.
اگر دقت کنیم به نظر میرسد دامنه این یکدستسازی به خبرگان هم کشیده خواهد شد.
مثلاً افرادی مانند شهابالدین حائری و حسن روحانی رد صلاحیت احتمالا رد صلاحیت خواهند شد. این موارد محتمل و بلکه شدنی است. بنابراین موضوع فراتر از انتقاد از دولت و وزارت کشور است.
به نظر شما نتیجه رد صلاحیتها چه مجلسی خواهد بود؟ خروجی مجلسی که اینگونه شکل بگیرد چیست؟
امروز نتیجه چنین مجلسی را داریم مشاهده میکنیم نیازی به تحلیل ندارد. نتیجه این رویکرد روی کارآمدن یک دولت ناکارآمد است. در مجلس به دغدغههای اقتصادی که امروز مهمترین مسئله کشور است توجه چندانی نمیشود. دولت نیز در این حوزه اقدام چندانی انجام نداده حتی قیمتهایی که در دولت روحانی سرسامآور بود امروز تقریباً دو برابر شده است. هزینههای مسکن و اقلام خوراکی رشد زیادی داشتهاند. به عقیده من نتیجه یکدستسازی قدرت حاصلشده است و عده ای به دنبال این هستند که نتیجه یکدست سازی را حفظ کنند. به نظر می رسد به حد هم فعلی هم راضی نیستند و این یکدستسازی را در دانشگاه هم پیاده کردند. برکناری امثال حسین علایی، زیباکلام و ... با این هدف بوده است.به نظر می رسد که در خبرگان هم این برنامه را دنبال میکنند. رد صلاحیتها توسط هیات اجرایی مسبوق به سابقه نیست. تاکنون معمولا شورای نگهبان بار رد صلاحیتها را به دوش میکشید و نامزدها را از صحنه رقابت خارج میکرد اما در این دوره وزارت کشور زحمت شورای نگهبان را کم کرده است.
با توجه به توصیههای رهبری چگونه باید مشارکت بالا در انتخابات فراهم شود؟
بخشی از مشارکت بالا به رهنمودهای رهبری بازمیگردد. اما شورای نگهبان کار خود را میکند. اعضای شورای نگهبان واکنش ملموسی نسبت به اظهارات رهبری نداشته اند. ضمن اینکه میزان مشارکت مردم تنها مربوط به رد صلاحیت چهرهها نیست.دلایل دیگری وجود دارد که مردم دلسرد شده اند.
بحث معیشت انگیزهای را برای مردم در عرصه سیاسی باقی نگذاشته است. مردم نگاه میکنند سفرهشان خالیتر شده و از ارزش پولشان کمتر میشود و کنش خاصی را برای کم کردن تورم انجام نمیشود.مردم میپرسند در انتخابات شرکت کنیم که چه اتفاقی بیفتد؟
درصد زیادی از قشر خاکستری به دلیل اینکه وضعیت معیشتی آنها بدتر شده و جوانانشان شغل و مسکن ندارند انگیزهای برای آمدن بهپای صندوق رأی ندارند.
اگر بخواهیم اقشار مختلف که پای صندوق رأی میآیند را تقسیمبندی کنیم میتوان به چهار دسته تقسیم کرد. اول طبقه سنتی که حدود 10 الی 20 درصد هستند و پای صندوق رأی حاضر میشوند. دوم جریان منتقد، اعتدالی و اصلاحطلب است که به حاشیه و پارکینگ رفتهاند. که البته به عقیده من انتهای پارکینگ هم هستند. گاهی افراد درب پارکینگ هستند و گاهی انتهای پارکینگ. قشر سوم خاکستری هستند که سیاسی نیستند و با توجه به منافع محلی به افراد رأی میدهند. این قشر وقتی میبیند بودن افراد مؤید وضع موجود است دیگر انگیزهای برای آمدن بهپای صندوق رأی ندارد. دسته چهارم دهه هشتادی ها هستند که سیاسی نیستند و تصور میکنند گوشی برای شنیدن صدایشان و چشمی برای دیدن دغدغههایشان وجود ندارد. بنابراین فقط یک دسته برای حضور در انتخابات وجود دارد. به طور دقیق میتوان گفت از چهارپایه انتخابات یکپایه بیشتر وجود ندارد.
شما بهعنوان یک فعال سیاسی اصلاحطلب باسابقه به نظر شما جریان اصلاحات چه رویکردی را باید در انتخابات پیش رو داشته باشد؟
لازم است جریان اصلاحطلب آبروی خود را حفظ کند و انتقادات را مطرح کند.متأسفانه برخی نمایندگان شهرستانها در مجلس که اقلیت قدرتمند را تشکیل دادهاند هم برتابیده نمیشوند. رد صلاحیت پزشکیان و مطهری که سوابق طولانی دارند مایه تأسف است. این موارد برای مردم بهخوبی منعکس میشود و انگیزهها برای شرکت در انتخابات را کاهش می دهد.