اگر چه توافق اخیر ایران و آمریکا به شکل سندی مکتوب و مصوب نیست، اما ویژگی تفاهمی بودن دستاوردهای دیپلماتیک اخیر نباید موجب شود که به این وقایع بهطور سطحی نگاه کنیم.
توافق بین ایران و آمریکا پس از مدتها گفتوگو شکل گرفته است. این گفتوگوها زمانی آغاز شد که دو طرف مواضعی ضد هم داشتند. برخی گفتهاند عمر این گفتوگوهای غیرعلنی دو ساله است. نباید از کار سنگینی که پشت این توافق بوده غافل شویم.
کارشناسان میزان سود و زیان آنچه را که در نهایت مورد توافق واقع شده، سنجیدهاند. این توافق در شرایط عادی اخذ نشده و مرحله پایانی نتیجه ارزیابی های سنگینی است.
بلوکه شدن این پول در روابط اقتصادی ایران و شرق رکود ایجاد کرده بود. به هر حال آمریکایی ها به حل این قضیه متمایل شدند و کار به اینجا رسید.
از سویی غرب و به ویژه آمریکا درگیر بحرانی است که در اروپای شرقی شعلهور است. آمریکا نیز باید در اولویتهای خود تغییری ایجاد می کرد. آمریکا باید اروپا را نجات بدهد و در چنین شرایطی خاورمیانه نباید انرژی غرب را بگیرد.
امروز قدرت نظامی غرب و چانه زنی دیپلماتیک غربی ها رو به سوی اوکراین دارد. تقابل با ایران در غرب آسیا فشاری مضاعف بر آمریکا بود که در هیچ زمانی و با هیچ طرح و برنامه ای به سود ایالت متحده تمام نشده است.
این نگاه که دو طرف ناگزیر از این توافق بودند، بیراه نیست. طرفین منافع خود را در این دیدند که رسیدن به توافق مشترک را به دوره های بعدی موکول نکنند.
قطر ارتباطات خوبی با آمریکا و ایران دارد. پیشنهاد گزینه قطر برای تحویل دارایی بلوکه شده ایران به اخذ این توافق کمک کرد. شاید هر کشور دیگری جز قطر نمی توانست نظر دو طرف را تامین کند.
اگر چه عمان و عراق نیز به عنوان واسطه بین ایران و آمریکا فعال بودند اما قطر در گفت وگوها پیشگام بود و توانست این توافق را به نفع خود حل و فصل کند. آمریکاییها با توجه به نگاهی که در منطقه دارند می خواهند به هر کشوری برگی بدهند و دولت های منطقه را وادار به شرکت در بازی های سیاسی خود کنند.
متاسفانه همسایگان ما به هر نحوی از مشکلات سیاسی ایران نفع می برند و این پیگیری ها بیهوده و بدون در نظر گرفتن منافع آنها نیست. ترکیه، امارات، عربستان، عمان، عراق، قطر و حتی افغانستان و پاکستان و... هر کدام در تحریم ایران با زد و بند سیاسی مجوزی گرفته اند و منافعی به جیب زده اند.
آمریکا برای کنترل و نظارت بر حسن اجرای تحریم ها هزینه سنگینی پرداخته است. وقتی آمریکا می پذیرد که دارایی ایران به چرخه اقتصاد کشور برگردد یعنی بایدن یک قدم به عقب رفته است.
بعد سیاسی این ماجرا از منافع اقتصادی اش برای ایران مهمتر است. زیرا هر دو طرف در وجهی از گفتوگو ها بر خواسته های خود پافشاری کرده اند و همین پافشاری موجب عقب افتادن زمان توافق شد ولی با توافق طرفین امتیازاتی گرفتند که امتیاز سیاسی این توافق برای ایران اهمیت بیشتری دارد.
ایران از نظر اقتصادی زیر فشار بود. همین فشار اقتصادی منجر به فشار اجتماعی شده بود. اگر چه ایران مرتبا اخطارهایی به کشورهایی نظیر کره داده بود ولی عملا نمی توانست در مقابل فشار تحریم ها کاری بکند.
توافق نشان داد تمام گره ها روی میز گفتوگو باز می شود. در جریان مذاکره با چند درصد بالا و پایین شدن منافع طرفین می توان به اتفاقاتی مثبت و بینابین رسید.
اگرچه برخی از گروه های سیاسی در داخل از تاخیر در نتیجه حرف می زنند ولی به نظر نگارنده رسیدن به نتیجه مهمتر است. همین که باب گفتوگو گشوده شد و مشکلی از مشکلات کشور حل شد باید به فال نیک گرفته شود و الگویی برای حل مشکلات بعدی باشد.