کاهش تمایل جامعه به حجاب اجباری از مدتها قبل برای جامعه شناسان مشخص شده بود. نسخهنویسی برای جامعه نتایج مطلوبی به بار نمی آورد.
بر اساس تئوری جامعه شناسی دیوید رایزمن، جامعهشناس آمریکایی دهه 80 میلادی، جوانان خودمختار و خردگرا شدهاند.
براساس تئوریهای «رایزمن» جوامع سه مرحله را پشت سر میگذارند. اولین مرحله سنتگرایی است که دوره آن در ایران تمام شده یا رو به پایان است. مرحله دوم خودمختاری یا خردگرایی است و مرحله سوم سطح دنباله روی است.
جامعه جوان در ایران مرحله سنتگرایی را پشت سر گذاشته و نخست از عقل خود پیروی میکند و سپس در تقلید از گروه همسالانش قرار میگیرد.
یادگیری نوجوان و جوان امروز تنها از طریق مدرسه نیست. رسانهها، به ویژه تلویزیون و فضای مجازی دانشگاه فرزندان این کشور است.
وقتی بچههای ما در دانشگاههایی به وسعت کره زمین(فضای مجازی) درحال یادگیری هستند نمیتوان از آنها انتظار داشت دوباره به مرحله سنت گرایی بازگردند.
براساس این تئوری جامعه شناسی مرحله گذر از سنت را از بیست سال پیش برای نسل جدید ایران پیش بینی کرده بود.
نگارنده در طی دو دهه گذشته در مقالاتی با عنوانهای: «بیگانگی با فرهنگ ملی از کودکستان آغاز میشود»، «زنگها برای ما به صدا در میآید» و «در افکار خود خانه تکانی کنید» به این موضوع اشاره کرده بود.
«پارسونز» بعد از بررسی 395 جوان اعلام کرد تأثیر گروه همسالان از تأثیر خانواده به مراتب بیشتر است. در چنین شرایطی چگونه عده ای میخواهند با نسخه پیچی برای حجاب، نسل جوان را متقاعد کند؟!
امروز برای رعایت حجاب جریمه تعیین میشود و این خود نوعی ضدتبلیغ است. مگر میشود برای حکم شرع نرخ تعیین کرد؟! همین جریمه مشروعیت حجاب را در جامعهای که به سمت خودمختاری و خردگرایی رفته و در سطح تقلید است، زیر سؤال میبرد.
اگر امروز طرفداران حجاب از 71 درصد از سال 98 به 30 درصد تنزل کردهاند نباید وحشت کرد. این آمار طبیعی است و بر اساس جامعه شناسی پیشبینی شده بود. اگر غیر از این باشد باید تعجب کرد. عدهای که سر جای خود ایستاده و تغییر و رشد نمیکنند جای تعجب دارد.
به قول رایزمن جامعه فریاد می زند که احترام به اندیشه و عملی واجب نیست. جوانان در سطح تخطی از سنتها هستند. جوانان در تضاد با نسخه نویسی هستند.
به قول شان پیتر، آب و هوای اجتماعی نشان میدهد که جوان نباید مثل سال گذشته فکر کند. اینکه جوان مثل ده سال قبل فکر نمیکند جای تعجب ندارد. اگر جامعه مثل صد سال پیش رفتار نمیکند نباید متعجب شد. خاصیت جامعه زنده همین است.
افراد سنین میانی، سالمندان و حتی اقشار مذهبی و خانمهای محجبه نیز به شیوههای نو پیوستهاند، زیرا فرزندانی دارند که نگرش آنها درباره سبک زندگی و پوشش نسبت به 40 سال قبل فرق کرده است.
جوانان در عمل بی تأثیر بودن نسخه نویسی معلمان پرورشی را در مدارس دید، تجربه کرد و دچار تغییر شد.
ژرژ گورویچ این شرایط را به جریان داشتن حرکت شتاب متغیر تندشونده در جامعه تشبیه میکند. نمیتوان این حرکت را کند یا متوقف کرد. جوان دهه 80 به چیزی قانع نیست و نسخهای را نمیپذیرد.
کاهش تمایل به حجاب در جامعه را باید از منظر جامعه شناختی مطالعه و تحلیل کرد. نگاه سیاسی یا امنیتی کمکی به درک این تغییر نخواهد کرد.
فرزندان این کشور خردگرا شدهاند و از درک و منطق خود پیروی میکنند و دنبالهروی دوستان و همسالان خود هستند.
اگر سرها را همچون کبک زیر برف فروببریم شاید مسائل را نبینیم. جامعه زنده است و راه خود را میرود. باید بپذیریم که با جوان دهه 80 نمیتوان مثل جوان دهه 60 صحبت کرد.
آمار معتقدان به حجاب تغییر قابل توجهی نسبت به سال 98 نشان میدهد چون اکنون سال 1402 است. جامعه امروز نسبت به دیروز فرق کرده، پس تغییر آرا و نظرات مردم نسبت به چند سال قبل قابل درک است. جای تعجب ندارد که جوانان در مورد حجاب راه دیگری را در پیش بگیرند.