باب آشنایی
اواخر سال 1364 روزی در دفتر شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه فردوسی و علوم پزشکی بودم. در آن زمان دو وزارتخانه یکی بود و شورای انجمن ها هم یکی بودند. تلفن زنگ زد، گوشی را برداشتم. فرد خودش را معرفی کرد و گفت من صالح آبادی هستم. پرسید آنجا انجمن اسلامی دانشگاه است؟ گفتم بله. گفت من معاون سیاسی استاندار خراسان هستم و قبلا در دانشگاه تبریز عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی و دبیر انجمن بودم. دوست دارم با اعضای انجمن اسلامی دانشگاه شما هم در ارتباط باشم. گفتم وقتی تعیین کنید تا خدمت برسیم. ایشان گفت وقت نمی خواهد و همین الان بیایید. تعجب کردم که معاون سیاسی استاندار خراسان بزرگ با آن همه شهرستان، فرمانداری، نیروی انتظامی و ... و دیگر مراکزی که زیر نظر وی بودند ساده و با صمیمیت گفتند بیایید. عصر آن روز به دیدار ایشان رفتم. دیدار صمیمانه بود و گفتوگو هم صمیمانه بود. آن صحنه هنوز با وجود گذشت نزدیک به 40 سال جلوی چشم من است. یادم هست که او وضو گرفته بود تا نماز بخواند، نمازش که تمام شد گفت بفرمایید، رفتم برای اولین بار با هم صحبت کردیم. متاسفانه من خاطراتم را ننوشتهام و جزبیات آن روز را به یاد نمی آورم ولی برخورد او گرم و صمیمانه بود و گفت هر وقت کاری باشد تماس بگیرید و با هم در ارتباط باشیم.
گزارش نخستین دیدار به شورا
وقت زیادی در انجمن اسلامی دانشگاه میگذاشتم و اخبار به من می رسید و به شورای مرکزی اطلاع می دادم. در مورد این دیدار هم به انجمن اطلاع دادم. این شروع آشنایی من و انجمن با معاون سیاسی بود. بعد از آن با هم در تماس بودیم و ایشان مشکلات ما را پیگیری می کردند.
حضور معاون سیاسی در منطقه سیل زده
در یک شب سیل در اطراف مشهد آمد و به کارخانجات خسارت وارد کرد کسی به داد نمی رسید. من از طریق اقوام که کار تولیدی داشتند از سیل مطلع شدم، مساله را به معاون سیاسی منعکس کردم، ایشان به سرعت پیگیری کردند به شهردار و آتش نشانی فشار آورد و خودش هم به منطقه آمد و کارها انجام شد و به آن ها کمک شد. بعد من با تیم ایشان برای بازدید رفتیم این پیگیری باعث قوت قلب و روحیه سیلزدهها شد.
کاندیداتوری برای نمایندگی مجلس
وقتی آقای صالح آبادی در دور سوم مجلس و در سال 1366 از حوزه انتخابیه مشهد کاندیدا شدن به خاطر خدماتی که در استانداری به مردم انجام داده بود با استقبال مردم روبهرو شد زیرا مردم دیده بودند که فردی حامی مردم، تولید و آزادی است.
ماجرای حضور سفیر پاکستان در مشهد
سفیر پاکستان از تهران آمد مشهد تا سرکنسول را در شهر ما معرفی کند سفیر جلسه شام در هتل هایت مشهد در احمد آباد برپا بود. آقای صالح آبادی هم دعوت بود با من تماس گرفت گفت: شما هم در این مراسم با ما باشید. صمیمیت و خاکی بودن معاون سیاسی برای منِ دانشجو در دهه 60 مهم بود.)من گفتم چه مناسبتی دارد که من در آن جلسه باشم؟ گفت: شما مشاور دانشجویی معاون سیاسی هستید. مشاوره بی حکم و بی مواجب بود. حضور فردی با عنوان مشاور دانشجویی برای آن تیم پاکستانی بسیار جالب بود. این کار آقای صالح آبادی را با رفتار برخی از مسئولین امروزی مقایسه کنید که از جوان دم می زنند ولی در عمل بهایی به جوان نمی دهند، صالح آبادی جوان ها را در جمعها و کارها وارد می کرد تا در عمل دانشجویان با مسائل سیاسی، اجرایی و روابط خارجی آشنا و برای آینده آماده شوند. صالح آبادی در کارنامه خود در دوره اصلاحات معاون وزیر، مشاور وزیر، عضو هیئت مدیره شرکت مادر تخصصی شرکت توسعه و تجهیز اماکن ورزشی و ... را دارد. من به یاد دارم که در آن زمان هم مثل دوره حضورش در استانداری خراسان و مجلس درِ اتاقش به روی همه باز بود. صالح آبادی سهل الوصول بود و هر کاری که از وی بر می آمد انجام می داد. او با ارتباطاتی که داشت خدمت می کرد و یک مدیر خوب برای خدمت به مردم بوده و هست.
کمک به اخذ وام
آقای صالح آبادی هر کجا که دستش می رسید به نیازمندان کمک می کرد. او هیچ یک از اقوام و نزدیکانش را برای گرفتن وام معرفی نمی کرد. وقتی در ملاقات مردمی متوجه می شد کسی نیازمند است او را به بانک یا صندوق قرضالحسنه معرفی می کرد. من موارد متعددی از این کار ها و رفتار را دیده بودم. همین مسائل منجر شد تا زمینه ارتباطی قوی برای او در شهر مشهد و دیگر شهرها درست شود. تا جاییکه در مشهد به خانه و خانواده وی حمله شد تا او مجبور به ترک مشهد شود ولی نرفت ماند و ایستادگی کرد. در کاندیداتوری برای نمایندگی مشهد هزاران رأی به سبد ایشان روانه شد. من خاطرات خوب از او داشته و دارم .
استقبال از کاندیداتوری مجلس
آقای صالح آبادی برای انتخابات مجلس سوم از مشهد کاندیدا و با استقبال مواجه شد. او حدود دو سال در استانداری خراسان خدمت کرده بود به دلیل مردمی بودن شرایطی ایجاد شد که نیروهای زیادی پشت سر او قرار گرفتند. وی در مشهد رای آورد و نماینده مردم شد و از تریبون مجلس از حقوق مردم دفاع کرد. انتخابات بین گندمی و صالح آبادی به مرحله دوم کشید مجموعه ما در مرحله اول حامی هر دو نفر بودیم در مرحله دوم انتخاب بین این دو نفر برای ما سخت بود زیرا هر دو مزیت هایی داشتند دوستان می پنداشتند چون آقای گندمی اهل بیرجند است و به مشهد آمده و در شهر ریشه دارتر از صالح آبادی است و ساکن مشهد است و سرمایه به حساب میآید خیلی ها به آقای گندمی رای دادند چون می گفتند صالح آبادی از مشهد به تهران می رود.
تواضع و سعه صدر
برادر من در ستاد آقای صالح آبادی کار میکرد و مرحوم پدرم هم به ایشان بسیار علاقمند بود. محبت او به تدریج در دل خانواده ایجاد شد. در مرحله دوم انتخابات صالح آبادی رای آورد. روزی که او رأی آورد ما با وی جلسه گذاشتیم و گفتیم که اگر اختلافی بوده تا دیروز بوده و از امروز شما نماینده مشهد هستید و ما به حضور شما همانطور که در استانداری افتخار میکردیم در مجلس هم به شما افتخار می کنیم و با ارتباطات قوی با او برقرار نمودیم این پیمان بین ما بود و ایشان متواضعانه و با محبت تمامی دوستان و طرفداران آقای گندمی را پذیرفتند و با آن ها ارتباطات برقرار کردند و هر کاری از دستشان بر می آمد می دادند. این رفتار اگر چه از سر تواضع و درستکاری بود ولی در حقیقت فرد سیاسی باید همین روش و منش را داشته باشد تا مردم در اطراف او جمع شوند نه اینکه بروند. تواضع صالح آبادی درست بود زیرا ویژگی یک سیاستمدار داشتن سعه صدر و بزرگواری است.
بازداشت صالح آبادی و اصغرزاده
حضور صالح آبادی نماینده در مجلس سوم و عملکرد هدفمند او منجر شد تا جریان اصولگرا کینه وی را به دل بگیرد. پس از نمایندگی او دستگیر و زندانی شد. او و آقای اصغرزاده در زندان بودند و ما بر حسب وظیفه هر هفته با خانواده های آن ها تماس می گرفتیم و جویای حال این دو بودیم من تلفن را به همسر مرحومم که سال گذشته بر اثر بیماری سرطان از دنیا رفت می دادم و با همسران این دو احوالپرسی می کرد. بعد از آزادی از زندان به دیدنشان رفتیم متأسفانه برخی که جزو سران اصلاحات هستند دریغ از یک تلفن به خانواده دو بازداشتی!
صالح آبادی به رغم برخوردهای خشنی که در زندان با او شده انگار همه چیز را فراموش کرد. زیرا دوباره مثل قبل سرزنده به میدان دفاع از حقوق مردم پا گذاشت.
کار اقتصادی
آقای صالح آبادی پیگیر وضعیت همه بود و بی کار نمی ماند بعد از آزاد شدن از زندان چون درآمد نداشت بی کار ننشست و مدتی به کار اقتصادی روی آورد. خاصیت او این است که وقتی چیزی در دستور کارش قرار می گیرد با تمام انرژی آن را پیگیری می کنند تا کار را به نتیجه برسد. کسی که قبلا معاون استانداری خراسان بزرگ بوده و در دولت و مجلس موقعیتهایی داشته که میتوانست زد و بند کند و رشوه و هدایایی بگیرد و خود را تقویت کند؛ اما او سالم زندگی کرده که در مرحله ای برای تامین زندگی اش باید کار اقتصادی انجام می داد. روحیه اش همواره قوی بوده و هست داشت. امروز برخی افراد حاضر نیستند از پشت میز دو متری به میز یکو نیم متری بروند. آن روز برای او روزی بود و امروز هم برایش او روز دیگری است. سبک زندگی و مدیریت صالحآبادی میتواند الگو برای کسانی باشد که مدعی انقلابی و مردمی بودن دارند. آدمهای قوی زندگی میکنند و اثرگذار می شوند و نامشان در تاریخ می ماند. افراد زیادی از اصلاح طلبان با تجربه های مشابه پس از کنار رفتن از مسئولیت ها دچار افسردگی شدند. من روحیه آقای صالحآبادی که خدمت برایش مهم است نه پست را تحسین کرده و میکنم.
تقدیر از نماینده آزاد شده از زندان
صالح آبادی بعد از دوره نمایندگی بازداشت شد. ما می خواستیم پس از آزادی از خدماتشان تقدیر و تشکر در مشهد داشته باشیم. او به مشهد آمد من و مرحوم همسرم میزبان او و خانواده اش در مشهد بودیم. بزرگان مشهد از جمله مرحوم آیت الله عبایی خراسانی و دیگر بزرگان به دیدار ایشان آمدند تا از خدماتش تشکر کنند. اگر چه برخورد بد با او شد زیرا در حالی زمینه رأی داشت در انتخابات مجلس چهارم رد صلاحیت شد و بدتر اینکه بازداشت هم شد ولی مردم مشهد او را دوست داشته و دارند، خیلی ها احساسات خود را به ایشان نشان دادند. البته میزبانی از صالح آبادی برای من حواشی هم داشت که از ذکر آن خودداری می کنم.
حضور صالح آبادی در جنبش دوم خرداد
زمان انتخابات دوم خرداد سال 1376 من ساکن «دبی» بودم. آقای «بهزاد نبوی» که مسئول ستاد ائتلاف گروه های خط امام بود به دنبال مسئول ستاد ائتلاف در مشهد برای ستاد آقای خاتمی بود. او با آقای صالح آبادی درباره مسئول ستاد در مشهد صحبت کرده بود. وی من را برای مسئولیت در مشهد پیشنهاد کرد و برای من فکس فرستاد که آن دستخط را سال ها داشتم. او خطاب به من نوشت از «دبی» بیا «مشهد» ما به شما احتیاج داریم. من در پاسخ گفتم ستادی در«دبی» تشکیل شده که، آقای «کرباسچی» و آقای «منهاج» که زمان آقای «خاتمی» سفیر «ایران» در «لیبی» بود و فوت شده به «دبی» آمده بود. ما سه نفر ستادی در «دبی» زدیم. من و آقای «هاشمیان »مدیر پسته رفسنجان و آقای «ادریس» که رایزن فرهنگی بود فعال بودیم و جلسات هم در دفتر من تشکیل می شد. من به صالح آبادی گفتم اگر در مشهد نیاز است چند روز به من وقت بدهید تا بیایم. مرخصی گرفتم و آمدم تهران، مطلع شدم که در مشهد کار شروع شده است. با هم رفتیم خیابان مطهری تهران، مقابل ساختمان ستاد خاتمی یک خودرو «هیل من زرد رنگ» پارک شده بود آقای صالح آبادی گفت این ماشین «بهزاد نبوی» وزیر پیشین صنایع سنگین است. «بهزاد نبوی» به من گفت ما فکر نمی کردیم شما از دبی کارها را رها کنید و بیاید من دیروز به یک نفر برای مسئول ستاد مشهد حکم دادم، شما بروید به او کمک کنید. گفتیم اشکالی ندارد. به مشهد رفتیم و کارها را انجام دادیم. این نمونه که ذکر شد خوش فکری و حواس جمعی صالح آبادی را نشان می دهد. او مثل یک سیستم کامپیوتری دقیق یک امکانی را با یک نیاز مچ می کرد. ایشان برای کارها وقت می گذاشتند تا مشکل حل شود. برخی افراد در مواجهه با مشکل راه حل ندارند ولی صالح آبادی همواره راه حل پیدا می کرد و مشکل را رفع می کرد.
حضور در روزنامه همبستگی
آقای صالح آبادی سال 1381 به روزنامه همبستگی رفت و مدیر مسئول شد. اختلافاتی در حزب وجود داشت و روزنامه 200 میلیون تومان مقروض شده بود. آقای صالح آبادی به تدریج کار کرد و جریان اصلاح طلب را کرد حمایت و قرض ها را نیز داد. مدیریت صالحآبادی در کار سیاسی اجرایی روزنامه نگاری موفق بوده است به نظر من مسئولیتهای او در دولت و مجلس یک طرف و 20 سال روزنامه نگاری هوشمند او برجسته است وی بعد از همبستگی، ستاره صبح را راه انداخت. ایشان با دست خالی نشریه را راه اندازی کرد. متأسفانه دوستان به جای حمایت و امید دادن به فعالیت او موقت نگاه میکردند.
انتشار ستاره صبح
در مرحله انتشار هفته نامه ستاره صبح (88) و روزنامه ستاره صبح (94) نامهربانی درباره او شد؛ اما وی متواضعانه کارش را ادامه داده و می دهد. اکنون بیست سال است که او نشریه اداره میکند و در خدمت اصلاح طلبان به ویژه خراسانی ها و دیگران بوده است. هر بار ما مطلبی داشتیم یا کسی به رحمت خدا می رفت او در روزنامه منتشر کرده و می کند. وقتی نشریه ستاره صبح در سال 1394 از هفته نامه به روزنامه تبدیل شد به من گفت بررسی کرده و حدود 200 میلیون تومان نیاز است. من گفتم کاری ندارد تعدادی از دوستان خراسانی در تهران که با عنوان انجمن خراسانیان فعالیت می کنند و همچنین دوستان مشهد میتوانیم جلسه «گلریزان» در تهران و مشهد برگزار و این مبلغ را تأمین کنیم تا روزنامه بتواند به فعالیتش ادامه دهد. صالح آبادی به مشهد آمد لیست تعیین شد و دعوتنامه را برای دوستان فرستادم. جلسه در مرکز فرهنگی و رفاهی دانشگاه فردوسی مشهد برپا شد. من میزبان جلسه بودم صالح آبادی هم در جلسه حضور داشت. تعدادی از دوستان اصلاحطلبی که ستاره صبح در انتخابات و جاهای دیگر به آن ها سرویس داده بود اصلا به جلسه نیامدند. برخی انگار میراث خور هستند و ایجاد کننده حرکت در زمستان نیستند ولی در بهار هستند. در جلسه حتی خرج جلسه هم جمع نشد موضوع مهم است که دوستان اصلاح طلب صد هزار تومان هم ندادند به همین دلیل این احساس به وجود آمد که زمینه کمک وجود ندارد. من به ایشان گفتم آنچه می بینیم، نمی توانیم روی کمک دوستان خراسانی حساب کنیم تامل کنید و در انتشار روزنامه خودتان را زیر قرض نبرید. خوشبختانه صالح آبادی به کار روزنامه نگاری و تاثیرش در جامعه معتقد و مصمم بوده و هست و بدون کمک این و آن موفق شد با حمایت خانواده و دیگران روزنامه را راه انداخت که تاکنون روزنامه پابرجا مانده است. اکنون روزنامه ستاره صبح در محافل بین المللی دیده میشود و مورد توجه است. این در حالی است که من در گذشته تردید داشتیم که آیا او میتواند عمر روزنامه را به شش ماه برساند یا خیر؟! امروز می بینیم نه تنها فعالیت نشریه ادامه پیدا کرده، بلکه آبان امسال ستارهصبح 14 ساله میشود. این کار بزرگی است که باید بهخاطرش به او مدال داد. صالح آبادی علاوه بر مدیریت روزنامه ستاره صبح«پایگاه خبری ستاره صبح آنلاین» را نیز مدیریت میکند. امیدوارم سال های سال پایدار و موفق باشند.