نویسنده و منتقد: عمران دسترس
ستاره صبح: کتاب «زندگی حشرهای» رمانی نوشته «ویکتور پلوین» و با ترجمه زینب یونسی است که نخستین بار در سال 1993 به انتشار رسید. این داستان که در ساحل دریای سیاه در اتحاد جماهیر شوروی رقم میخورد، با کاراکترهای گوناگون خود که در آن واحد، هم انسان هستند و هم حشره، دنیای سورئال و طنزآمیزی را خلق کرده است. «پلوین» با مهارتی مثالزدنی، دنیایی هجوآمیز را خلق میکند که به همان اندازهای که واقعگرایانه به نظر میرسد، غرق در رؤیا و توهم است. نوشتار پیش رو نگاهی منتقدانه به کتاب «زندگی حشرهای» به قلم عمران دسترس نویسنده و منتقد است.
در کتاب «زندگی حشرهای» نوشته ویکتور پلوین نویسنده روسی شخصیت انسانها به حشره و از یک جمله به جملهای دیگر تغییر شکل میدهند و گاهی در ترکیب انسان و حشره مکث میشود تا بر پوچ بودن زندگی تأکید کند. این یک سفر خندهدار و طنز در روسیه پس از کمونیست است که از دید شخصیتهایی که کاملاً کلیشهای نیستند، اما میتوانند در حالتهای بسیار متفاوتی باشند دیده میشود: مورچه مادر برای به دست آوردن غذای تازه از بازارهای تقریباً خالی به جنگ با زندگی میرود. لیبرالهای سیگاری میکوشند مخفیگاه خود را از پلیس پنهان کنند. شبپره فلسفی که دائماً بیکار است و بیوقفه در حال بحث در مورد این است که آیا بهسوی نور پرواز کند یا نه.
بااینحال، به دلیل استفاده از دگردیسی در کتاب، منطقی است که آن را بهعنوان یک داستان تخیلی نیز در نظر بگیریم. شاید مسخ شخصیتها مملو از معنای استعاری باشد، اما درواقع این اتفاق نیز میافتد. مثلاً یکی از شخصیتها در حال قدم زدن است، سیگار میکشد و به چراغهای دور نگاه میکند. سپس شروع به دویدن میکند و بعد از چند قدم، او در جریان هوا گرفتار میشود و از لای درختان به بالا کشیده میشود. باوجود این، درسهای کتاب تلخ یا سنگین نیستند. آنها با طنز به زبان آورده میشوند.
پلوین از هرگونه توضیح آسان در «زندگی حشرهای» خودداری میکند. در عوض، رمان بهعنوان تفسیری بر وضعیت بیثبات و تغییر شکلدهنده در تاریخ اخیر روسیه، دائماً شکل خود را تغییر میدهد و ابهاماتی را در ذهن خواننده ایجاد میکند که بهشدت وجود دارد. درواقع، این عدم قطعیتها بهقدری عمیق است که بهطورمعمول نوع شخصیتها را زیر سؤال میبرد و آنها لحظهبهلحظه تغییر مییابند. با این رویکرد پوچگرایانه، نویسنده عمیقاً در فریب واهی ایدئولوژی سیاسی کاوش میکند، احساس فقدانی که وقتی رخ میدهد ایدئولوژی را شکست میدهد و حتی آرزوی تغییرات اجتماعی -جوهر هویت فردی و جمعی -را تضعیف میکند.
به عبارتی «زندگی حشرهای» ممکن است مانند یک سخنرانی سیاسی به نظر برسد؛ اما با توجه به شخصیتهای پرجنبوجوش آن - ازجمله مارینا، ملکه مورچهها با دامن جین و کفشهای پاشنهبلند قرمز در پیادهروی دریای سیاه فرود میآید و میتیا و دیما، دو پروانه فلسفی که به معنای واقعی کلمه درگیر یک زندگی صخرهای هستند و همینطور نبرد مرگ با خفاش - واضح است که این یک کلام معمولی نیست.
داستان این کتاب در یک تفرجگاه ساحلی نیمهخشک قرار دارد و تصویری از برزخ تاریخی و هستی شناختی را ترسیم میکند. قوانینی که پلوین با آنها بازی میکند و از این روش بهسرعت حقیقت فعلی داستان را تعیین میکند. مورچهها، پروانهها، سوسکهای سرگین، حشرات کنفی، سیکادا و یک مگس بسیار جذاب به نام ناتاشا، همگی در دگردیسیهای سریع و گاهبهگاه به شکل انسان و دوباره - یا مرموزتر، از شکل یک حشره به شکل دیگر افراط میکنند. اگرچه نامی از کافکا ذکر نشده است، اما احتمال تبدیل شدن به سوسک باعث ایجاد «لرزش سرد» در یک شخصیت میشود. همچنین در زیر سطح دمدمیمزاج رمان، احساس خزندهای از سردرگمی و شک وجود دارد که بین نویسنده و شخصیتها بهطور یکسان مشترک است؛ یعنی بدبختی شخصیتهای حشرهای پلوین امری غریزی است، خواه آنها پروانههای هوسبازی باشند که به دنبال نوری برای دنبال کردنش باشند یا پشههای سرمایهداری که به دنبال یک فرصت خونخوار دیگر میگردند.
اگرچه خط داستانی واحدی وجود ندارد، فصلهای رمان به شیوههای عجیبی درهمتنیده میشوند، زیرا شخصیتها از مقیاس حشرات به مقیاس انسانی و بالعکس در حال آمد و شد هستند. برخی از شخصیتها با غیبت، دیگران را از بین میبرند. برخی از آنها توسط حشرات قبلی که منشأ خود را فراموش نکردهاند از آسیب نجات مییابند. همانطور که دیما میگوید، «زندگی ساختار بسیار عجیبی دارد.» همین را میتوان در ستایش این رمان همیشه مبتکرانه گفت؛ اما موانعی نیز وجود دارد: طنز در یک اپیزود دود سیگار، شبیه طرح چیچ و چونگ است و یا ذکر مکرر ماگادان، مرکز اداری سابق سیستم زندان سیاسی شوروی، بهویژه وقتیکه آنها با چنین اصطلاحات عجیبوغریبی صحبت میکنند.
در نتیجه، اینجا یک دیدگاه عملی از زندگی در قوسهای داستانی منعکس شده است. تنها شخصیتهایی که داستانشان حل میشود، آنهایی هستند که مردهاند. برای بقیه، داستانها و زندگیشان ادامه دارد. بااینحال، در همان زمان احساس یک دایره به شما دست میدهد که همهچیز به آغاز بازگشته است. یا شاید بیشتر شبیه یک مسیر دایرهای است که به سمت بالا مخروط میشود؛ اما این هنوز یک دایره است، حتی اگر مکان شروع و پایان دقیقاً یکسان نباشد. آن گوی سرگینی که قبل از خود هل میدهید، صخرهای سیزیف مانند نیست. این فقط راهی است که به شما کمک میکند از یک مکان به مکان دیگر بروید. گاهی همه ما به کمکی مانند آن نیاز داریم، یک فشار غیرعادی، یک دیدگاه حشرهای برای حس یک شوک برای آنچه هست، یا یک گلوله سرگین برای آن موضوع. من این کتاب را توصیه میکنم، نه برای داستانش، بلکه به خاطر داستانش، داستانی برای نگاه به بیگانه در همه ما.