محسن بهرسی-تحلیلگر و فعال رسانه
باید بدانیم و بپذیریم که نیروی نظامی غرب به خوبی می تواند محل های نبردها را پیش بینی کند. زمان نبرد است که باید تیمی از اقتصاددانها، سیاسیون وتحلیل گران نظامی دورهم بنشینند و آن را بررسی کنند. زمان هم به این طریق قابل کشف است. غربی ها دارای این تیم ها هستند. غرب بحران اوکراین را پیش بینی می کرد.
آمریکا تمایل داشت نفوذ روسیه را در غرب اروپا از بین ببرد و چند هدف داشت، یکی اینکه روسیه دراین جریان تضعیف بشود و مطلب دیگر این بود که آمریکا می دانست تهدید اصلی چین است. سالها است تحلیل گران سیاسی جهان بخصوص غربی ها اذعان دارند که تهدید اصلی آمریکا چین است نه روسیه.
روسیه کماکان به عنوان یک رقیب سنتی شناخته می شود، ولی رقیبی که بالفعل است، چین است. چون سرعت پیشرفت و بودجه ای که چین برای دفاع در نظر می گیرد، به سرعت دارد این کشور را به سمت تبدیل شدن به یک قدرت جهانی قابل تهدید تبدیل می کند. به همین دلیل آمریکا دوست ندارد که عنوان ابر قدرتی خود را درجهان به راحتی در اختیار قدرتی شرقی بگذارد که سرعت پیشرفت اش بالاست.پیش از این بنابراین تنها رقیبی که میتوانست این فرصت را از او بگیرد، روسیه بود.
آمریکا تمایل داشت روسیه تضعیف شود تا بتواند با تمرکز بیشتری با قدرت روز افزون چین مقابله کند. در این مسیر اروپا با سیاست های آمریکا همدل نبود و برنامه های ایالت متحده را قبول نمی کرد. تا اینکه ترامپ رفت. توجه کنید در اولین روزی که روسیه تهاجمش را به اوکراین آغاز کرد، آلمان اعلام می کند که 100 میلیون یورو به تقویت بودجه نظامی خود اختصاص می دهد. یعنی امری که آمریکا سال ها برای تحقق اش تلاش می کرد اما آلمان آن را نمی پذیرفت.
همچنین اروپاییان ژئوپولیتیک انتقال انرژی را تغییر دادند. همه اینها منافعی برای آمریکا دارد تا بتواند توجه اروپا را به سمت دیگر معطوف کند. اگر تاریخ را خوب بخوانیم آمریکا جهش خود به سمت قدرت مطلق جهان بودن را، از طریق جنگها به دست آورده است، نه ازطریق دیپلماسی. امریکا در دوجنگ جهانی اول و دوم وارد جنگ نشد، اما کشورهای درگیر در انتهای جنگ به او محتاج شدند.
آمریکا امتیازهایی گرفت وبعد وارد میدان شد. این موارد را گفتم تا بدانیم که امریکا بازهم در بحرانها شروع کننده و مشارکت کننده نیست در بحرانهایی که از جنس نبرد نظامی است سعی می کند که طرفین دیگری آغازگر باشند.بعد اگر که احساس کرد موقعیت مناسب است خودش هم وارد خواهد شد واقدام خواهد کرد و صرفا به تحویل تسلیحاتی که تعیین کننده زمان نبرد، تعیین کننده تلفات و تعیین کننده خسارات است می پردازد. در مورد جنگ اوکراین هم به همین صورت عمل کرد، تسلیحاتی به اوکراین می دهند که از نظر تاکتیکی مهم هست نه از نظر استراتژیکی. اروپا بخاطر انرژی گرانتری که بدست خواهد آورد مجبور است در تولیداتش افزایش بها داشته باشد و از رقابت اقتصادی با چین یا امریکا که دارای انرژی ارزانتری هستند کنار می ماند.
لهستان و کشورهای اروپای شرقی سابق تسلیحاتشان را مجانی به اوکراین می بخشند تا تسلیحات امریکایی را جایگزین آن ها کنند. همین رقابت تسلیحاتی در اروپا حجم زیادی از اقتصاد آمریکا را به گردش در می آورد. اروپا مجبور شد به ضرر رشد و توسعه اقتصادی اش به توسعه نظامی بپردازد. که همه اینها به نفع اقتصاد امریکا خواهد بود.
ادامه بحران اوکراین غیر از اینکه در یک سطح برابر تمام جهان را با بحرانی اقتصادی روبرو می کند اما فلش اصلی خود را به سمت چین برده است. آمریکا از ورای این بحران به چین نظاره می کند.