۱- هرماه نوری دارد و هرروز نوری دارد که مجانی به در خانه آدم میایند. این ما هستیم که باید این نورها را حفظ بکنیم. شیعیان امیرالمؤمنین نزد خدا عزیز هستند. اینها اگر بر نمازها مراقبت کنند، مسئله والدین، غیبت، حسن خلق و… را رعایت کنند، این انوار هرروز به در خانهشان میآید. منتها ما چه میکنیم؟ این انوار را حفظ نمیکنیم.
۲- من تعجب میکنم از بعضیها! یک خانم مؤمن ۲۰ بار به عمره رفته. بار ۲۱ به او میگویند بیا این پول عمره را بده برای یک دختر یتیم، میگوید: «نه من نمیتوانم. دوستان همه دارند میروند عمره. من چطور نروم؟» حالا به این خانم بگو شما اینهمه عمره رفتی، مسئله اخلاق رو در خانه رعایت میکنی؟ مگر دین خدا مسخره است؟ هرسال عمره میروی یک عیب و بدی را از خودت دور نکردی؟ یا آقا؛ فرقی ندارد. آقا بداخلاق بشود، عبادتش ضایع میشود. خانم بداخلاق بشود، عباداتش ضایع میشود.
3- خدمت آیتالله بهاالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟ آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهد است الان مردم خیلی دستکم گرفتهاند آبرو بردن را. ببینید خدا چند گناه را نمیبخشد: ۱- عمداً نماز نخواندن. ۲- بهناحق آدم کشتن. ۳- عقوق والدین. ۴- آبرو بردن.
این گناهان اینقدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمیشوند. الان در زمان ما هیئتیها، مسجدیها و مقدسها آبرو میبرند. عزیز من اسلام میخواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضیها با زبانشان میروند جهنم. روایت داریم که میفرماید اغلب جهنمیها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب میخورند و از دیوار مردم بالا میروند. یک مشت مؤمن مقدس را میآورند جهنم. ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت مینشینند و آبرو میبرند.
4- گناهکار چند نوع است. عدهای گناه میکنند، بعد ناراحت و پشیمان میشوند. سوزوگداز دارند. توبه میکنند و هرگز فکر نمیکنند که روزی این توبه را بشکنند؛ اما دوباره میشکنند. دوباره، سهباره، دهباره. در حدیث داریم که این اگر در تمام توبه شکستنها سوزوگداز واقعی داشته باشد، درنهایت بر شیطان پیروز میشود؛ اما اگرنه؛ دفعه اول سوزوگداز داشت، دفعه دوم کمتر، دفعه سوم کمتر و اگر برایش معمولی شد؛ او طعمه شیطان میشود. شدیدترین گناه، گناهی است که صاحب آن، آن را کوچک بشمارد.
5- فرد وارد بازار قیامت میشود، فکر میکند خبری است. تعجب میکند؛ خدایا پس چه شد؟ نمازها، عمرهها؟ میگویند تو دل شکستی. ریا کردی. زهر زبان ریختی. ببینید ما درد دل میکنیم. جوان عزیز اگر عروج میخواهی، میخواهی بهجایی برسی از خانه خودتان شروع کن! دل خواهرت را شکستی. برو درستش کن. دل مادر و پدر را شکستی. از خانه شروع کنید.
6- شیطان را باید شناخت. شعار میدهند میگویند شیطان قوی است. نه شیطان قوی نیست؛ ما شیطان را رو میدهیم. ما بچه بودیم در محلات و خانههای پردرخت تبریز بازی میکردیم. دیدیم ناله یکی از بچهها بلند شد. دیدیم یک بچه عقرب پیدا شد از مورچه کمی بزرگتر. این بچه داشت سیاه میشد طفلک. بچه عقرب از بندانگشت هم کوچکتر بود. عقرب فقط یک لنگهکفش میخواهد. شما الان نمیتوانید بگوئید عقرب قوی است ولی موذی است. رو بدهی میاید در آستین آدم. شیطان هم ضعیف است. نگویید قوی است. اینطور بگویید روبروی خدا ایستادهاید. شیطان قوی نیست؛ موذی است.
7- خداوند در قرآن میفرماید بر بنده من، کسی تسلط ندارد. تسلط شیطان بر کسانی است که دنبالش میروند. جوانان عزیز، اخلاقتان را زیباتر کنید، نمازها را مرتب بخوانید، مسئله والدین را رعایت کنید و عمل به وظیفه بکنید و مطمئن باشید شیطان میرود.
8- اگر انسان متوجه شود که جز خدا کسی جواب مضطر را نمیدهد، همه کارهایش درست میشود. دعای امن یجیب را با جان بخوانید!
9-آقایان حیفتان نمیآید مادرها را اذیت میکنید؟ سید رضی جامع نهجالبلاغه پس از مرگ مادرش گفت: «بعدازاین با کدام دست بلاها را رد کنم؟» دست مادر که بالا میرود بلاها از شما دور میشود. حیف نیست سر یکچیز جزئی مادر را میرنجانید؟ از مجلس روضه برگشته مادر را میرنجاند؛ قبول باشد!
10- سفره خدا بزرگ است. پیرزن نابینایی جلوی حضرت موسی را گرفت. گفت دعا کن خدا چشمانم را برگرداند. حضرت موسی گفت باشد. پیرزن گفت دعا کن جمالم را هم برگرداند. حضرت یک توقفی کرد. با خود گفت چشمانش را خدا داد، دیگر زیبایی و… وحی آمد که موسی چرا فکر میکنی؟ مگر از تو میخواهد؟