چهار کشور غربی آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در حاشیه اجلاس گروه 20 به ایران در مورد بازگشت به میز مذاکره هشدار دادهاند؛ نظر شما درباره این بیانیه چیست؟
این چهار کشور همانطور که اعلام کردند، به این نتیجه رسیدهاند که با توجه به اظهارات پیش از انتخابات اصولگرایان ایرانی و مخالفت آنها با برجام که حتی پیش از انعقاد قرارداد برجام نیز اعلام شده بود و در ایران با تظاهرات شدید بیرونی ازجمله آتش زدن برجام در صحن مجلس و یا عدم همکاریها بیان میشد، دولت کنونی که با مجلس و قوه دیگر همراهی دارد تمایلی برای پیوستن به برجام ندارد. درواقع دستاندرکاران کنونی مذاکرات برای گریز از برجام و هرگونه تعهد و مذاکرهای با بهانهگیری هم به طولانی کردن این روند میپردازند و هم شرایطی را اعلام میکنند که به معنی خودداری از ادامه مذاکره و عدم قبول هرگونه تعهد جدید باشد. غربیها نیز با علم به این موضوع این مسئله را عنوان کردند، زیرا آنها نیز تحتفشارهای گوناگونی هستند. غرب مدعی بود که ایران به دنبال ساخت بمب اتمی بود و همچنین حساسیت برای حمایت از موجودیت اسرائیل همواره مورد تهدید جمهوری اسلامی بود. این تهدید امروز جدیتر از همیشه وجود دارد، زیرا جنگ پیدا و پنهان ازجمله جنگ سایبری بین آنها جریان دارد. غرب با آگاهی از اینکه جمهوری اسلامی خواهان تغییر در استراتژی منطقهای خود نیست، به این نتیجه رسیده و درصدد پیدا کردن راه دیگری است و با این اعلام که همه گزینهها روی میز است به ایران هشدار میدهند. اعلام این نکته که آمریکا یک میلیارد دلار برای گنبد آهنین اسرائیل هزینه کرده تا در برابر هجوم هوایی کمک باشد، نوعی تهدید برای ایران است. نکته حائز اهمیت دیگر، اعلام یک و نیم میلیارد دلار بودجه اضافی اسرائیل برای افزودن ظرفیت و امکانات نظامی برای برخورد با ایران است. این اقدامات عموماً بهصورت محرمانه صورت میگیرد، ولی وقتی اعلام عمومی میشود معمولاً شکل تهدیدآمیزی پیدا میکند تا شاید طرف مقابل را به این فکر بیندازد که آیا این درگیری ارزشش را دارد یا نه؟! جنگ احتمالی که ممکن است به ویرانی و کشتار در سطح منطقه بینجامد.
غرب به این نتیجه رسیده که در چنین شرایطی که دور هم جمع هستند و همزمان با سفرهای نخستوزیر جدید اسرائیل و بهویژه دیدار او با روسها که حامی و ضامن بقای اسرائیل هستند، موقعیتی را فراهم کنند تا بلکه بر تصمیمات مسئولان ایرانی تأثیرگذار باشد و برجام را بهطورجدی و نه شعاری احیا کنند و به این بهانه رفتار بینالمللی متعارفی را از ایران انتظار داشته باشند.
چهار کشور اروپایی مدعی شدهاند که ایران به دنبال غنیسازی با درصد بالا است که میتواند در ساخت بمب اتم مؤثر باشد؛ نظر شما دراینباره چیست؟
جمهوری اسلامی چندین بار اعلام کرده که خواهان ساخت بمب اتم نیست، اما درعینحال بخش بزرگی از قدرت، ثروت و داراییهای ایران در طی سنوات گذشته صرف توسعه انرژی هستهای شده است. به نظر میرسد اگر جمهوری اسلامی حتی نخواهد بمب هستهای بسازد برای تقویت موضع دفاعی و یا نظامی خود در منطقه و یا برای مذاکرات خود با غرب و معاملات و دادوستد دیپلماتیک خود مایل است که بهطور بالقوه امکان ساخت بمب هستهای را داشته باشد، یعنی ازنظر علمی، طراحی، منابع و مواد لازم به این امکان نزدیک باشد، اما از ساخت آن خودداری کند.
آیا در این شرایط بازگشت ایران به میز مذاکره به نفع کشور است و یا باید به غنیسازی ادامه داد و تداوم تحریمها را پذیرفت؟
دراینباره از قدیم دو دیدگاه وجود داشته است؛ دیدگاه اول نگاهی مسالمتآمیز و آرامشطلب دارد و خواهان سلامت اجتماعی و بهداشت و آموزشوپرورش و توسعه زندگی مردم است و به این مسائل میاندیشد که این مهم تنها در سایه آرامش جامعه و پیروی از مقررات بینالمللی ممکن میشود. نگاه دیگر دیدگاهی غیرت مدارانه، اصولگرایانه و خواهان قدرتنمایی است و تعریف دیگری از استقلال دارد و آن این است که کسی جرئت تخطی نسبت به ما را نداشته باشد و هزینهها عموماً صرف این میشود که با قدرت نظامی برتری دیگران را از هرگونه تحلیلی بازدارند و با توسل به قدرت و امکانات قدرتنمایی، خود را به شکلی مستقل به مردم خود و به خارج نشان بدهند.
بخشی از کسانی که در ایران به اصلاحطلبان رأی میدهند به اینکه چه کسی به چه جناحی وابسته است، فکر نمیکنند، اما چون میبینند جناحی رفتارهای مسالمتآمیز دارد و از کلید حل مشکلات اقتصادی و رفع بحرانهای بینالمللی حرف میزند به آن کلید و آن وعدهها رأی میدهند. میزان آرای بالایی که اصلاحطلبان در بیش از دو دهه گذشته به صندوق رأی انداختهاند، نشاندهنده این است که اکثریت مردم ایران چگونه میاندیشند. پرسش این است که آیا آرای اکثریت مردم اصلاحطلبانه است یا به جمعیت اصولگرا تعلق دارد که خواهان انتقامجویی و رفتار رادیکالی در روابط خارجی هستند؟
من امیدوار هستم حاکمیت منافع ملی را بر حقوق ملی ترجیح دهد. ما یکبار در زمان مرحوم مصدق این مسئله را آزمودیم. ایشان بر آنچه حقوق ملی میدانست پافشاری زیادی کرد و منافع ملی لطمه دید. حقوق امری مبهم است، زیرا طرف مقابل نیز برای خود حقوقی قائل است؛ ولی منافع ملی مسئلهای مشخص است. بهداشت عمومی، توسعه صنعتی، روابط سالم بینالمللی، توانایی تجارت و بهرهمندی از روابط بانکی بینالمللی، توسعه صادرات و واردات، رفاه، سلامت و... همه حق مردم است و منافع مردم باید تأمین شود، زیرا تأمین رفاه باعث افزایش امنیت جامعه میشود، درحالیکه در نقطه مقابل جنگ و لطمات جانی و مالی قرار دارد و این چیزی نیست که خواسته اکثریت مردم ایران باشد.