سمیه مهرگان: رمان «در برکهی دوپرنده» اثر فلن اُبراین، که نخستینبار در سال ۱۹۳۹ منتشر شد، یکی از خاصترین و پیشروترین آثار ادبیات قرن بیستم به شمار میآید؛ رمانی که بسیار جلوتر از زمان خود نوشته شد و به همین دلیل در دوره انتشارش با بیاعتنایی روبهرو شد. این اثر، که آخرین رمانی بود که جیمز جویس پیش از مرگ خواند، امروز بهعنوان نمونهای درخشان از فراداستان، طنز فلسفی و ادبیات تجربی شناخته میشود و جایگاهش را در تاریخ ادبیات مدرن تثبیت کرده است.
فلن اُبراین، با نام اصلی برایان اُ. نولان، نویسندهای ایرلندی بود که به بازی با هویت، زبان و ساختار روایت علاقهای افراطی داشت. «در برکهی دوپرنده» نخستین رمان اوست؛ اثری که بهجای روایت خطی و کلاسیک، خودِ مفهوم رماننویسی را به چالش میکشد. راوی داستان دانشجویی جوان است که در خانه عمویش زندگی میکند، درسش را جدی نمیگیرد و بیشتر وقتش را صرف نوشتن، سیگار کشیدن و مستی با دوستانش میکند. اما این روایت ظاهراً ساده، بهسرعت به متنی پیچیده و چندلایه تبدیل میشود که در آن شخصیتها علیه نویسنده شورش میکنند و کنترل داستان از دست خالقش خارج میشود.
یکی از ویژگیهای برجسته رمان، آگاهی کامل آن از «کتاب بودن» است. اُبراین بدون هیچ تلاشی برای پنهان کردن سازوکار داستان، بارها مستقیماً با خواننده سخن میگوید و مرز میان نویسنده، راوی و شخصیت را از میان برمیدارد. این رویکرد، که دههها بعد به یکی از شاخصههای پستمدرنیسم ادبی تبدیل شد، در سال ۱۹۳۹ بسیار نامتعارف و حتی آزاردهنده تلقی میشد. شاید به همین دلیل بود که کتاب در زمان انتشار با شکست تجاری مواجه شد و خود اُبراین، با طعنه، جنگ جهانی دوم و «آلمانها» را مقصر این ناکامی میدانست.
رمان «در برکهی دوپرنده» بهشدت درگیر تاریخ و اسطورههای ایرلندی است. شخصیتهایی از افسانهها و متون کهن، مانند فین مککول و شاه سوینی دیوانه، ناگهان وارد دنیای مدرن دوبلین میشوند و در خیابانهای شهر پرسه میزنند. در اینجا، گذشته نه خاطرهای دور، بلکه نیرویی زنده و مزاحم است که اجازه نمیدهد حال و آینده بهآرامی شکل بگیرند. این نگاه، گفتوگویی مستقیم با جمله مشهور جیمز جویس در «اولیس» برقرار میکند؛ جایی که تاریخ بهعنوان «کابوسی» توصیف میشود که انسان میکوشد از آن بیدار شود.
اُبراین رابطهای دوگانه با جویس داشت: از یک سو شیفته نبوغ او بود و از سوی دیگر از سایه سنگینی که جویس بر ادبیات ایرلند انداخته بود، خسته و عصبانی. این کشمکش در «در برکهی دوپرنده» بهوضوح دیده میشود؛ رمانی که هم ادای دین به «اولیس» است و هم تمسخر آن. ارجاع مستقیم به اپیزود «ایتاکا» با ساختار پرسشوپاسخ، نمونهای از این گفتوگوی طنزآمیز و انتقادی با جویس است.
شوخطبعی اُبراین، یکی دیگر از نقاط قوت رمان، از تضاد میان زبان رسمی و موقعیتهای پیشپاافتاده شکل میگیرد. او با نثری دقیق، پرجزئیات و بهظاهر جدی، صحنههایی کاملاً روزمره یا حتی زننده را توصیف میکند و از همین تقابل، طنزی ماندگار میسازد. این طنز نهتنها برای خنداندن، بلکه برای افشای پوچی، ریاکاری و سنگینی سنتهای فرهنگی به کار میرود. هرچند «در برکهی دوپرنده» در زمان خود درک نشد، اما امروز بهعنوان اثری پیشگویانه شناخته میشود؛ رمانی که بسیاری از شگردهای ادبی معاصر را دههها زودتر آزموده است. حضور راوی ناپایدار، شکستن دیوار چهارم، چندصدایی و بیاعتنایی به ساختار کلاسیک، همگی نشان میدهند که اُبراین نویسندهای بود که جهان ادبی باید به او میرسید، نه برعکس. به همین دلیل، خواندن این رمان امروز نهتنها تجربهای لذتبخش، بلکه سفری به آیندهای است که ادبیات تازه به آن رسیده است.
افزون بر این، ترجمه فارسی «در برکهی دوپرنده» فرصتی تازه برای مخاطب ایرانی فراهم کرده تا با یکی از جریانسازترین آثار ادبی قرن بیستم روبهرو شود. این رمان نشان میدهد که چگونه طنز میتواند ابزاری جدی برای نقد قدرت، تاریخ و حتی خودِ ادبیات باشد. اُبراین با بیاعتنایی آگاهانه به قواعد رایج، به خواننده یادآوری میکند که رمان میتواند همزمان بازیگوش، اندیشمندانه و ساختارشکن باشد. از همین رو، این اثر نهفقط یک تجربه ادبی، بلکه تمرینی برای خواندن متفاوت و فعال است.
«در برکهی دوپرنده» کتابی است که هر بار خوانده میشود، لایهای تازه از آن آشکار میگردد. این رمان از مخاطب میخواهد همدست بازیهای روایی نویسنده شود و مرز میان نویسنده، شخصیت و خواننده را بازاندیشی کند. شاید همین ویژگی است که باعث شده اثر، با گذشت دههها، همچنان زنده، تأثیرگذار و پیشرو باقی بماند.
برگرفته از: ایبنا