کتاب «فلسفهی شر» نوشتهی لارس اسوندسن، فیلسوف نروژی، رویکردی نوین و عملی به مسئلهی شر ارائه میدهد. اسوندسن شر را نه یک موضوع صرفاً فلسفی و نظری، بلکه یک مشکل ملموس، انسانی و عملی میداند که باید با آن مقابله کرد. او معتقد است شر را نمیتوان توجیه کرد و پذیرش منفعلانهی آن راهگشا نیست؛ بلکه تنها از طریق شناخت مصادیق آن و اقدام عملی میتوان با آن مقابله کرد. به گفتهی اسوندسن، «تمامی نقطهضعفهای بیشمار نظریهها فقط این فایده را دارند که نشان میدهند شر اساساً موضوعی نیست که به الهیات، علوم طبیعی یا انسانی یا حتی فلسفه صرف ارتباط پیدا کند، بلکه مسئلهای ملموس است که باید در عرصه اخلاق و سیاست به آن رسیدگی شود.»
یکی از نکات برجستهی کتاب، تغییر رویکرد تاریخی فلسفه به شر است. تاریخ فلسفه غالباً بر چیستی و ماهیت شر تمرکز داشته و تلاشهای نظری بسیاری برای تبیین آن صورت گرفته است؛ از نگاههایی که شر را فقدان خیر میدانستند تا آنهایی که شر را ماهیتی مستقل میشمردند. اسوندسن اما بر این باور است که پرسش اصلی نباید «شر چیست» باشد، بلکه این است که «چرا انسانها دست به اعمال شرورانه میزنند». این نگاه او را به سمت مسئلهای عملی سوق میدهد و با دیدگاهی شبیه به جان رالز همسو میکند؛ رالز نیز معتقد بود تحقق عدالت و حقوق انسانی عملی و اجتماعی است و نه صرفاً مسئلهای معرفتشناختی یا متافیزیکی.
در کتاب، اسوندسن به چهار دیدگاه کلاسیک دربارهی مبدأ شر اشاره میکند: اول، نیروی شوم و فراطبیعی که انسان را به شر میکشاند؛ دوم، ذات انسانی که مستعد بدکرداری است؛ سوم، تأثیر محیط و شرایط اجتماعی و فرهنگی؛ و چهارم، اراده آزاد انسانها که امکان انتخاب بدی را فراهم میکند. اسوندسن عمدتاً بر دو مورد آخر تمرکز دارد و معتقد است شر انسانی است و ریشه در تصمیم و اراده انسانها دارد، نه نیروی فراطبیعی. او بر این نکته تأکید دارد که شر در مناسبات انسانی و اجتماعی نمود مییابد و به همین دلیل، پذیرش منفعلانهی آن، مانند تئودیسههای الهیاتی، مانع اقدام عملی برای مقابله با آن میشود.
یکی دیگر از ویژگیهای مهم فلسفهی شر اسوندسن، رویکرد سلبی اوست. به جای تلاش برای تحقق جهانی مملو از خیر و خوبیهای انتزاعی، او پیشنهاد میدهد که باید کوشید تا شر را هرچه بیشتر از جهان زدود. این رویکرد عملی است، زیرا در مصادیق شر، اختلاف نظر کمتر است و امکان اقدام ملموس وجود دارد. این دیدگاه با فلسفه کارل پوپر نیز همسوست، که معتقد بود به جای تحقق خوبیهای انتزاعی، باید بدیهای انضمامی را از بین برد.
کتاب همچنین به تحلیل مسئولیت انسانی در مواجهه با شر میپردازد. اسوندسن معتقد است که مبارزه با شر تنها یک وظیفه فردی نیست، بلکه نیازمند مسئولیت جمعی و تلاش مستمر در سطح اجتماعی و سیاسی است. او تاکید میکند که انسانها در برابر شر مسئولاند و نباید در مواجهه با آن منفعل باشند. همین نگاه انسانگرایانه و اخلاقمحور، فلسفهی او را در راستای استمرار پروژهی تفکر روشنگری قرار میدهد و نشان میدهد که مقابله با شر، نه تنها یک الزام اخلاقی، بلکه شرطی برای توسعه و سلامت اجتماعی است.
اسوندسن با بررسی الهیات و تئودیسهها نشان میدهد که تلاش برای توجیه شر، در واقع پذیرش منفعلانهی آن است و به جای کاهش آثار شر، انسان را به انفعال و بیتفاوتی سوق میدهد. او بر این باور است که شر را باید در سطح مصادیق واقعی و انضمامی آن تحلیل کرد و اقدام عملی برای کاهش آن در زندگی روزمره و مناسبات اجتماعی انجام داد. به این ترتیب، فلسفهی شر اسوندسن، خواننده را از یک نگاه انتزاعی و نظری به شر، به درکی عملی و انسانی از آن هدایت میکند. او نشان میدهد که شر نه یک مفهوم مجرد، بلکه چالشی ملموس است که در مناسبات انسانی و تصمیمهای روزمره نمود مییابد و تنها با اقدام عملی، اخلاقی و سیاسی میتوان آثار آن را کاهش داد. استمرار پروژهی انسانگرایانهی تفکر روشنگری و مسئولیتپذیری فردی و جمعی در برابر شر، کلید اصلی راهکار او برای کاهش آسیبهای شرورانه در جهان است. «فلسفهی شر» اسوندسن یادآور میشود که مقابله با شر نیازمند شناخت، مسئولیت انسانی و اقدام عملی است و نه پذیرش منفعلانهی واقعیت آن. این کتاب به ما هشدار میدهد که در مواجهه با شر، بیتفاوتی و انتظار برای رفع خودبهخودی آن، تنها شرایط را برای استمرار بدی فراهم میکند.
برگرفته از: ایبنا