محمدمهدی مظاهری
طرح استراتژیک آمریکا و غرب برای دوره پسا-جنگ غزه در منطقه غرب آسیا، حفظ موازنه قدرت به نفع رژیم اسرائیل و کشورهای عربی میانهروی منطقه در مقابل نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی ایران است. این هدف از طریق مجموعهای از اقدامات نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک دنبال میشود:
۱. ابزارهای نظامی و امنیتی
آمریکا حتی با وجود نفرت و خشم عمومی که نسبت به جنایات اسرائیل در غزه شکل گرفته، به تأمین مستمر پیشرفتهترین تجهیزات نظامی و اطلاعاتی برای اسرائیل ادامه می دهد و از این مسیر نه تنها به دنبال بازیابی توان نظامی این رژیم پس از عملیات هفت اکتبر است، بلکه میخواهد اطمینان حاصل کند که شکاف تکنولوژیک نظامی بین اسرائیل و هر قدرت منطقهای دیگری (از جمله ایران) حفظ میشود.
۲. فشار اقتصادی و عادیسازی برای انزوای ایران
طرح پسا-غزه آمریکا بر تسریع در روند عادیسازی روابط میان اسرائیل و کشورهای عربی (بهویژه عربستان سعودی) تمرکز دارد. این عادیسازی، که با محوریت سرمایهگذاریهای عظیم اقتصادی و کریدورهای تجاری (مانند کریدور هند-اروپا) تعریف میشود، به دنبال ایجاد یک بلوک اقتصادی قدرتمند در منطقه است.
۳. ابزارهای سیاسی و دیپلماتیک
غرب و آمریکا میکوشند روایت غالب پس از جنگ را از «جنایات اسرائیل» به «لزوم مهار نفوذ بیثباتکننده ایران» تغییر دهند. آنها با تأکید بر حملات گروههای مقاومت به کشتیرانی و تأسیسات منطقهای، تلاش میکنند ایران را بهعنوان عامل اصلی بیثباتی معرفی کنند و بدین ترتیب، توجیه لازم را برای اقدامات تنبیهی بعدی و حفظ برتری امنیتی اسرائیل فراهم آورند.
به طور خلاصه، تثبیت موازنه قوا و کنترل نفوذ ایران در منطقه از طریق استفاده همزمان از قدرت نظامی (تجهیز اسرائیل)، قدرت اقتصادی (عادیسازی و تحریم) و قدرت دیپلماتیک (تغییر روایت و فشار سیاسی) در حال انجام و پیگیری است تا اطمینان حاصل شود که برتری امنیتی و اقتصادی اسرائیل و متحدان عربی آن در منطقه تضمین شده و ایران به یک بازیگر «منزوی و کنترلشده» تبدیل گردیده است.
در این شرایط، برخورداری از آیندهای مطلوب برای ایران در خاورمیانه جدید، در گرو «خردگرایی» و «اجتناب از خطای محاسباتی» است. ایران برای حفظ موقعیت و جایگاه خود در منطقه نیازمند یک «نقشه راه استراتژیک» است که بر تثبیت ثبات و امنیت داخلی و منطقهای به منظور ادامه مسیر توسعه اقتصادی متمرکز باشد.
این نقشه راه می تواند شامل موارد زیر باشد و چالشهای پیرامونی ایران را به فرصت تبدیل کند:
معکوس کردن جنگ روایتها؛
دولت پرشکیان که با رأی افراد امیدوار به تغییر و توسعه در ایران روی کار آمد، باید در این مقطع حساس و سرنوشت ساز به خواست اکثریت جامعه ایرانی برای برخورداری از زندگی معمول و روابط مطلوب با جهان، جامه عمل بپوشاند و با بهرهگیری از حمایتهای رهبر انقلاب، به مهار گروههای سیاسی تندرو در نهادهای سیاسی مختلف از جمله صدا و سیما، بپردازد و به دنیا نشان دهد که جمهوری اسلامی ایران ضمن حفظ اقتدار و قدرت بومی خود، اولویت را به توسعه اقتصادی و رفاه و پیشرفت کشور می دهد و قصد به چالش کشیدن نظم و امنیت بین المللی را ندارد.
تقویت دیپلماسی منطقهای؛
قهر کردن با میزهای مذاکره و تحریم آنها هیچ گاه منافع راهبردی جمهوری اسلامی ایران را تأمین نکرده است؛ عدم حضور ایران در نشستهای اخیر منطقه ای پیرامون آینده غزه به ویژه نشست 7 کشور اسلامی در استانبول، حاوی این پیام است که ایران نه راه حل کشورهای غربی برای آینده غزه را قبول دارد، نه راه حل کشورهای عربی- اسلامی و قصد دارد همچنان به رویه تکروانه خویش برای حل و فصل این بحران منطقهای ادامه دهد؛ سیاستی که تحقق اهداف آمریکا و رژیم اسرائیل برای منزوی کردن کشورمان را تسهیل می کند و حتی به دلیل تنها بودن ایران، گرهی از مشکلات مردم فلسطین هم باز نمی کند.
اقتدار توأم با خویشتنداری؛
بر کسی پوشیده نیست که جمهوری اسلامی ایران برای حفظ امنیت و یکپارچگی خود در محیط پر آشوب غرب آسیا نیازمند حفظ برنامه موشکی بالستیک با قابلیتهای دقیق و دوربرد و ظرفیت بالای تولید پهپاد برای اطمینان از توانایی تنبیه دشمن در عمق استراتژیک است. توسعه توانمندیهای سایبری و جنگ افزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی برای تغییر محاسبات هزینه-فایده در نبردهای مدرن و قابلیت هدف قرار دادن زیرساختهای حیاتی دشمن، از دیگر الزامات ایران برای حفظ اقتدار و بازدارندگی است. با این حال همه این موارد باید با رعایت اصول خویشتنداری به معنای اجتناب فعال از تشدید کنترلنشده تنشها و عدم تبدیل بازدارندگی به درگیری مستقیم انجام شود.
منبع: دیپلماسی ایرانی