نگار امیرحسینی - پژوهشگر ادبیات
در تاریخ ادبیات داستانی، ارنست همینگوی یکی از برجستهترین نویسندگان قرن بیستم و از چهرههای تأثیرگذار ادبیات مدرن است. او نهتنها بهخاطر سبک نوشتاری خاص و زبان موجز خود شناخته میشود، بلکه تجربههای زیستهاش در جنگ، سفر و روزنامهنگاری، آثارش را سرشار از تنشهای روانی، درگیریهای اخلاقی و چالشهای وجودی کرده است. همینگوی با بهرهگیری از تجربههای عینی خود در جنگ جهانی اول، جنگ داخلی اسپانیا و جنگ جهانی دوم، شخصیتهایی خلق کرده که در دل جنگ، با خود، با جهان و با معنای زندگی در ستیزند.
از میان آثار متعدد او که در آنها ردپای جنگ دیده میشود، سه رمان بیش از دیگران جایگاه ویژهای در ادبیات جنگ دارند: «وداع با اسلحه»، «خورشید همچنان میدمد» و «زنگها برای که به صدا درمیآید». این رمانها بهوضوح بازتابدهنده نگاه همینگوی به جنگ، انسان، و شرایط پیچیده اخلاقی و روانی هستند.
تجربههای مستقیم همینگوی در میدان نبرد به او امکان داد شخصیتهایی بسازد که نه فقط ابزار روایت، بلکه خود هسته و محور اصلی داستان هستند. در آثار او شخصیتها نهتنها واکنشی به جنگ دارند، بلکه بازتابی از بحرانهای انسانی و اخلاقی زمانهاند. بر همین اساس، شخصیتپردازی در رمانهای جنگی همینگوی را میتوان در سه وضعیت کلی دستهبندی کرد:
وضعیت اول:
در این دسته، شخصیتها سربازانیاند که بدون خواست و اراده خود وارد جنگ شدهاند. آنها مهرههایی بیاختیار در یک بازی شطرنج خونیناند؛ جنگی که نه هدف مشخصی دارد و نه معنای روشنی. آنها با جنگ بیگانهاند، و نه در سطح شخصی و نه در سطح ایدئولوژیک، دلیلی برای ادامه دادن نمییابند. این سردرگمی ناشی از همزمانی دو بحران است: یکی، بیاعتمادی به بانیان جنگ که معمولاً بهعنوان عاملان توسعهطلبی شناخته میشوند؛ و دیگری، تزلزل ایمان و اعتقاد سربازان به اهداف آن نبرد. نتیجه، فضایی تلخ، پوچ و بیسرانجام است.
وضعیت دوم:
در این وضعیت، شخصیتها با باور به هدفی مشخص وارد میدان نبرد شدهاند. هدف ممکن است ملی، میهنی، مذهبی یا شخصی باشد. این دسته از شخصیتها جنگ را راهی برای تحقق یک آرمان میدانند و با وجود ناکامی و زخمخوردگی، براساس ایمان و باور خود مقاومت میکنند. حتی اگر شکست بخورند یا کشته شوند، جنگ برای آنها بیمعنا نیست، بلکه نوعی تلاش برای حفظ ارزشهایی است که به آنها باور دارند.
وضعیت سوم:
گروه سوم نیز همان شخصیتهای وضعیت دوماند که اینبار در جنگ پیروز میشوند؛ دشمن را شکست میدهند و به تحقق اهداف و آرمانهای خود دست مییابند. این پیروزی، هم در سطح ارزشی و هم در سطح نظامی رخ میدهد و به همین دلیل، میتوان چنین آثاری را «رمانهای حماسی جنگ» نامید.
در میان آثار همینگوی، «وداع با اسلحه» نمونه بارز وضعیت اول است. این رمان، روایتی از جنگ جهانی اول از زبان ستوانی جوان به نام فردریک هنری است که گرفتار جنگی پوچ و بیمعنا میشود. همینگوی در این رمان نهتنها زخمهای جسمی، بلکه رنجهای روانی شخصیت را نیز به تصویر میکشد. حتی عنوان رمان، حاکی از نگاه نویسنده به جنگ و نفی آن است.
«خورشید همچنان میدمد» نخستین رمان ارنست همینگوی که در سال ۱۹۲۶ منتشر شد، بازتاب نسلی است که پس از جنگ جهانی اول، از لحاظ روحی و اخلاقی ویران شدهاند. شخصیتهای این رمان، بهویژه راوی داستان، نماینده نسل گمشدهاند؛ نسلی سرخورده از جنگ، که در جستوجوی معنا، در فضایی از بیهدفی، بیتفاوتی و سردرگمی سر میکنند. اگرچه جنگ در این اثر بهصورت مستقیم در جریان نیست، اما سایه آن بر تمام شخصیتها سنگینی میکند.
در مقابل، همینگوی در «زنگها برای که به صدا درمیآید» تصویری جامعتر و چندبُعدی از جنگ ارائه میکند. شخصیتهای این رمان، در بستر جنگ عاشق میشوند، میکشند، میمیرند، حماسه میآفرینند و از هم میگسلند. او جنگ را همانگونه که هست به تصویر میکشد؛ نه صرفاً زشت، نه صرفاً زیبا. در این روایت، مخاطب با واقعیتی عریان روبهروست که او را میان داوری اخلاقی و درک انسانی پدیده جنگ سرگردان میگذارد. همینگوی، برخلاف بسیاری از نویسندگان که جنگ را یا یکسره قهرمانانه و ارزشمند میدانند یا کاملاً نفی میکنند، خودِ جنگ را بیداوری ترسیم میکند و قضاوت را به خواننده میسپارد. در مجموع، شخصیتپردازی در آثار همینگوی، با محوریت ادبیات جنگ نهتنها برآمده از نبوغ داستانپردازی او، بلکه حاصل تجربههای زیسته و مستقیم او از جنگ است. شخصیتهای او نه ایدهآلاند و نه صرفاً قربانی؛ بلکه انسانهاییاند که در شرایطی سخت، برای حفظ انسانیت، معنا و امید میجنگند.