فاطمه مهاجری: کتاب «در باب استعمار؛ اخلاق مواجهه با غیر» نوشته سیمون وی و با ترجمه بهزاد حسینزاده، از سوی انتشارات نیلوفر روانه بازار نشر شده است. این کتاب، مجموعهای از جستارهای تحلیلی، سیاسی، اخلاقی و فلسفی سیمون وی است که با نگاهی موشکافانه، صریح و بیمماشات به مسئله استعمار، سلطهگری غرب، اخلاق مواجهه با دیگری، و بحران معنوی تمدن اروپایی میپردازد. در زمانی که بسیاری از متفکران در پی توجیه یا تلطیف صورتبندیهای امپریالیستیاند، سیمون وی با صداقتی بیپروا از تناقضها، خشونتها و بیعدالتیهای ساختاری در دل استعمار پرده برمیدارد و نشان میدهد چگونه عقلانیت مدرن، بیآنکه به ارزشهای اخلاقی وفادار باشد، در خدمت سلطه قرار گرفته است.
این کتاب که شامل ۱۸ جستار در قالب فصلهایی مستقل اما درونمایهمند است، نمونهای اصیل از نقد رادیکال غرب از درون خودش بهشمار میآید. وی، با تکیه بر تجربه شخصی، حساسیت اخلاقی، و دانش تاریخیاش مسئله استعمار را نه تنها از منظر سیاسی بلکه از زاویه روانشناختی، فرهنگی و معرفتشناختی مورد بررسی قرار میدهد.
استعمار بهمثابه دزدی و تحقیر
سیمون وی استعمار را نه صرفاً اشغال سرزمین و غارت منابع، بلکه شکل پیچیدهای از سرقت هویت، کرامت و معنا میداند. از نگاه او استعمار در ژرفترین لایههای خود، تلاشی است برای محو ذهنیت و انسانیت ملتهای تحت سلطه و جایگزین کردن آن با تصاویری تحقیرآمیز و قالبهای بیگانه. این دزدی، تنها اقتصادی نیست؛ بلکه نوعی خشونت نمادین و فرهنگی است که از طریق زبان، آموزش، قانون و حتی مذهب به ملتها القا میکند که خود ناتوان، بیارزش و عقبماندهاند.
او در فصل نمادین مراکش یا درسی درباره دزدی مینویسد که استعمارگر پیش از تصاحب خاک، ابتدا روان قربانی را تسخیر میکند؛ با تحقیر او با خالی کردن هویتاش از معنا، با جعل تصویری از توسعهنیافتگی که فقط با تقلید از غرب میتوان از آن رهایی یافت. وی تاکید میکند که این تحقیر دائمی، کشندهتر از استثمار اقتصادی است زیرا ملت را از درون متلاشی میکند، اعتمادبهنفسش را نابود میسازد و او را از توان بازسازی خود محروم میکند.
از دیدگاه سیمون وی، استعمار نهتنها منابع طبیعی ملتها، بلکه زبان، اسطوره، سنت، و حافظه تاریخی آنها را نیز میدزدد. در واقع، او استعمار را بزرگترین سرقت تاریخ میداند؛ سرقتی که نهفقط در گذشته، بلکه در اشکال مدرن فرهنگی و سیاسی، هنوز هم ادامه دارد. این بخش از کتاب، دعوتی است برای بازشناسی استعمار نه بهعنوان رخدادی تاریخی، بلکه بهعنوان ساختاری زنده از تحقیر انسانها توسط انسانها.
اخلاق مواجهه با غیر؛ فراتر از سیاست
سیمون وی یکی از بنیادیترین دغدغههای خود را در این بخش طرح میکند: اینکه مشکل استعمار صرفاً یک پدیده سیاسی یا اقتصادی نیست، بلکه ریشه در نوع نگاه انسان غربی به دیگری دارد؛ به آن غیرِ ناآشنا، شرقی، آفریقایی یا هر انسانی که در چارچوب تمدن اروپایی نمیگنجد. از نگاه وی، آنچه استعمار را ممکن ساخت و هنوز نیز در شکلهای جدیدی ادامه میدهد، فقدان یک اخلاق اصیل در مواجهه با انسانهای دیگر است؛ اخلاقی که بهجای تحقیر، تسلط و بیاعتنایی، بر احترام، شناخت، فروتنی و برابری استوار باشد.
سیمون وی با صداقت میپذیرد که تمدن غرب، از عصر روشنگری به بعد، خود را معیار حقیقت، عقلانیت و پیشرفت دانسته و هر آنچه را که از این چارچوب بیرون بوده، یا تحقیر کرده، یا نابود. وی هشدار میدهد که اگر این نگاه سلطهگرانه درونی اصلاح نشود، حتی با پایان استعمار رسمی، روابط جهانی همچنان از تبعیض، تحقیر و بیعدالتی رنج خواهد برد.
او بر این باور است که دیگری نباید فقط تحمل شود، بلکه باید به رسمیت شناخته شود؛ نه بهعنوان ابژهای برای شناخت علمی یا اصلاح اخلاقی، بلکه بهعنوان فاعل مستقل، برخوردار از شان و حقیقت خاص خود. در این دیدگاه، اخلاق مواجهه با غیر، دعوتی است به ترک خودبرتربینی تاریخی غرب و آغاز یک گفتوگوی برابر با فرهنگها، تمدنها و انسانهای دیگر. وی مینویسد: نمیتوان از آزادی، عدالت یا کرامت سخن گفت، مگر آنکه نخست آموخته باشیم دیگری را ببینیم، بیآنکه بخواهیم او را تغییر دهیم. در جهان امروز که استعمار به شکلهای پنهانتری مانند نابرابری فرهنگی، سلطه رسانهای، تحمیل سبک زندگی و تحقیر سنتها ادامه دارد، سیمون وی از ما میخواهد نوعی بازسازی اخلاقی را آغاز کنیم؛ اخلاقی که مبتنی بر احترام به دیگری نه بهعنوان پروژهای برای اصلاح، بلکه بهمثابه یک حقیقت انسانی مستقل باشد.