لوگو
1404 سه‌شنبه 10 تير
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • سخن‌گاه
  • اقتصاد
  • شهروند
  • بین الملل
  • فرهنگ و هنر
  • سلامت
  • علم و فناوری
  • ورزش
  • خواندنی‌ها
  • آرشیو روزنامه
1404/03/30 - شماره 2530
نسخه چاپی

دل نوشته ای برای سردار رشید

سپهبدشهیدغلامعلی رشید، رشیدشهروکشورمن
باورم نمی شد ونمیشود لحظه ای فرابرسدکه بغض زده وماتم نشسته بنشینم وغمگنانه برایت درددلم راازغم فراقی که جانم را می سوزد ومی گدازد
بنویسم اماآه که این لحظه بی تو بودن فرارسید!
برادرمن
ازدیروز که فرشته وصل تورا پس ازاقامه نماز صبح۲۴خرداد۱۴۰۴ به سوی خدایت خوانداین‌کلمات اند که بردامن من چنگ می زنندوازمن اشک در چشم نشسته و درسوک توملتمسانه می خواهندباآنهاازتوبنویسم .
بنویسم ؟نه.آنها رابایاد ونام تو متبرک‌کنم.
 ومن که دیروز درسفربودم‌که خبرعروج توراشنیدم اکنون  وامروز تسلیم‌ این کلمات شدم
رشیدشهید من
چه وصلی برایت رقم زده شد!
 شتیدم  قبل ازعروجت  نمازصبح رااقامه کرده وبااینکه ساعت دوازده شب  پنحشنبه به منزل آمده وساعت چهارصبح جمعه قصدداشتی به قرارهای مهمت در روز تعطیل برسی 
 درست درلحظه ای که عباس  فرزندعزیزت که ملبس به لباس پیامبر
شده بود از نماز جماعت مسجد شهرک شهید دقایقی بر می گشت تا در را باز کرد و در حیاط منزل باتو روبرو شد فرشتگان الهی بال و پر زنان آمدند وهمزمان
درلحظه ای  و در اثرانفجاری دو روح پاک و پاکباخته تو‌ و فرزند دربندت را از فرشته زیبای وصل  تحویل گرفته وبه عرش دوست بالابردندتا«عند ملیک مقتدر »ثمره نزدیک به پنجاه سال مجاهدتهای خالصانه ات راای سردار مخلص و مجاهد بی ادعای خاموش به توبدهندو گوارایت باد این منزلت و همنشینی .
بااباالشهید
از این بهتر میشود در منای عشق به قربانگاه شتافت وابراهیم وار با تقدیم جگرگوشه و نور چشمت عباس که بسیار به پاکی او می بالیدی  به محضر دوست بار بافت؟
سردارعزیز
تردیدندارم  تو که در چشم من و ما سیدالشهدای دزفول و خوزستان هستی و بر بسیاری از شهیدان وفرماندهان شهیدجنگ و غیرجنگ سمت امیری داشته و بر آنها مقتدرانه فرماندهی کرده ای 
نزدخدای متعال وقدرشناست درجه ومقام غبطه آورشفاعت خواهی یافت وامید که درصف محشر نیم نگاهی هم به دوستانت که  همچون من غمزده در فراق تو سوختند و گداختند داشته باشی
دکتر رشید
دلم برای دانشجویان بی شمارت می سوزد که دیگرخوشه هایی از خرمن دانش سرشارت نخواهندچید .
شهید جاودانه
شهرمن وتو
دزفول همیشه ایستاده بخود می بالد که چون تو فرزندی مومن و مجاهدی پاکباخته و تلاشگری با اخلاص تقدیم میهن و دین و آیین عزیزمان نموده است.
دزفولی که برای حل مسایل ومشکلاتش وقت می گذاشتی وچون اهل بیان نبودی کمترکسی از این مساله باخبربود وچه بسا طعن هاازنااگاههانثارت شد که نسبت به مشکلات زادگاهت دزفول قهر ماندخیرچز بی تفاوتی.
دزفول تا هست به نام و یادت خواهد بالید و مردم
 و فرزندانش درکمترین قدردانی از زحمات خالصانه ات بهترین مکانها را به نام تو مزین کرده و نام بلندت را ماندگارترخواهند نمود .ما و امثال ما به دزفول می بالیم و اما دزفول به تو می بالد.چراکه  وصیت کرده ای درشهرت ودرامامزاده سبزقبا ازاولادحضرت موسی بن جعفرعلیهماالسلام به خاک سپرده شوی
غلامعلی عزیز
درحداعلای زهدزندگی کردی وامروز ازهمراهت اقاسیدمرتضی پورموسوی شنیدم که تنها وتنهابکبار به سفرواجب حج رفتی.
 نه به سفر عمره ای رفتی وچ ونه  به سفرهای زیارتی تکراری که برای بعضی که کمترازتوموقعیت داشته و دارند رقم سفرهای عمره وعتبات شان دو رقمی شده است !سفرهای خارج شان بماند!
کمنرین حاشیه مالی وبی اعتدالی درزندگی ومنش
 وروش سیاسی وشخصیت فردی ات دیده نشد.فضیلتی غبطه اور که بعضی  همرده ایهایت حسرت داشتنش رابه دل  کشیده ومی کشند.
فرمانده مخلص جنگ
من که بیش از ۴۵ سال است تو را می شناسم و بجزجبهه وجنگ سالها بعنوان دبیرنشست مسولان دزفولی مقیم تهران درکنارتو وباتوبودم هیچ نخواندم ونشنیدم وندیدم حتا یک کارازکارهای بیشمارت رابه زبان آوری.آخر چگونه اینهمه اخلاص در دیده نشدن و عدم بیان و آنهمه تلاشهای پر ارزش یکجا ودر یک تن و جان جمع می  شود؟
یک جان واین همه بی هوایی؟مگر میشود؟آری میشود وشد.
نمونه میخواهی؟رشید
نفسی که دایم میخواست بودنش را به این وآن بنمایاند و بشناساندچه ها که از دست تو نکشید وچه حبس طولانی که ندید!
تو سالها بی سروصدا و بی ادعا در عالی ترین مناصب و موقعیتهای نظامی تلاش کردی و بهترین طرحهای عملیاتی در دوران جنگ از آن توبود.ازظرفیت سرشارت مجاهدان بیرون از مرزهای میهن پاک مان
فراوان درسها آموختند وبکار گرفتند.
رشید, ای سیدشهیدان دزفول وخوزستان
هنوز طنین صدایت  درشب عملیات
طریق القدس وفتح بستان
  درگوش من است که باگفتن یاحسین فرماندهی اسم رمز عملیات
رادر بیسیمها اعلام‌کردی وبستان آزادشد
بیاددارم هنوز جزایر مجنون در عملیات خیبر
 تثببت نشده بودکه تو را در جزیره مجنون جنوبی دیدم که پیاده راه می رفتی وچون قصدداشتی برخطوط درگیری با دشمن از نزدیک نظاره تاعملیات را بهتراداره کنی  شاهد بودم به دلیل بی امکانتی سوار برکامیون شدی وشجاعانه بسمت 
خطوط درگیر رفتی و من متعجب از اینهمه شهامت 
غلامعلی جان
 قربان آن صورت نورانی ونگاه نافذ و چشمان جذاب و سکوت وفروتنی و
و اخلاص  و متانت و هیبت و وقارت بروم
شهادت حق تو بود و حیف بود در بستربیماری
بمیری
  مزد و پاداش نزدیک به نیم قرن مجاهدات خالصانه تو مگر جز 
شهادت بود و هست؟
این نوشته اندک ادای دینی به تو است ای
 سردار سرافراز اسلام و ایران
 رشید شهید
ای عبدمومن بحق پیوسته
شرب شراب وصل
گوارای وجودت باد
داغدارت غلامعلی(رجائی)

 

Facebook Twitter Linkedin Whatsapp Pinterest Email

دیدگاه شما

دیدگاه شما پس از بررسی منتشر خواهد شد. نظراتی که حاوی توهین یا الفاظ نامناسب باشند، حذف می‌شوند.

تیتر خبرهای این صفحه

  • روایت سخنگوی دولت از روز ششم جنگ
  • رعایت نکات ایمنی در شرایط جنگی
  • فرمانده کل قوا: ملت ایران تسلیم‌ نمی شود
  • شمارا نمی بخشم
  • تشکیل ستاد مرکزی جنگ برای اطلاع‌رسانی
  • دل نوشته ای برای سردار رشید
  • عبور موشک‌های ایرانی از گنبد آهنین
  • عراقچی خبرسازی رویترز را تکذیب کرد
  • در صورت دخالت مستقیم آمریکا قاطعانه پاسخ خواهیم داد
  • سخنگوی وزارت خارجه: این جنگ، جنگ تحمیلی است
  • هشدار امنیتی دربارۀ استفاده از ۱۹ وی‌پی‌ان
  • موشک اسرائیل‌زن سجیل را بیشتر بشناسید
  • دستگیری ۵ عامل موساد در کشور
لوگو
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • همکاری با ما
  • تعرفه آگهی
  • نمایندگی‌ها
  • شناسنامه
  • مرامنامه
  • آرشیو
  • RSS

1401© :: کلیه حقوق قانونی این سایت متعلق به روزنامه ستاره صبح بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلا مانع است.