اکنون که قلم «آروین» برای همیشه از حرکت ایستاده است، هنرمندان و دوستان او گرد هم آمدند تا برای آخرین بار با او وداع و بدرقهاش کنند به خانه ابدی. به گزارش ایسنا، مراسم تشییع پیکر داود احمدی مونس (آروین) دیروز از مقابل خانه هنرمندان ایران با حضور افرادی از جمله سیفالله صمدیان، هادی حیدری، جواد علیزاده، اردشیر رستمی، حسن کریمزاده، سیداحمد محیط طباطبایی، رضا کیانیان و نادره رضایی برگزار شد.
زمانه با آروین سر سازگاری نداشت
در ابتدای این مراسم هادی حیدری (روزنامهنگار و کارتونیست مطبوعاتی) که اجرای برنامه را هم برعهده داشت، درباره ویژگیهای هنری و شخصیتی آروین گفت: مثل اینکه زمانه با آروین سر سازگاری نداشت و شرایط کاری و زندگیاش را دچار تلاطم کرد. برایم دشوار است که آن جان شیفته اینک در چهل و یک سالگی جهان را ترک کرد. او سمبل نسلی است که برای رسیدن به آرزوهایشان جنگیدند و ماندند، اما طوفان تلاطمها در طلاییترین سن او را به انزوا کشاند.
نمیدانیم باید گریه کنیم یا بخندیم
پس از او، جواد علیزاده (کاریکاتوریست و کارتونیست) نیز گفت: خیالم راحت است که بعد از مرگ، جنازهام روی زمین نمیماند. اینجا مرا به یاد اولین و آخرین دیدارم با آروین انداخت؛ سال ۷۵ که اولین کارش را با پست برایم فرستاد. سوژه و سبک کاریاش خاص بود.
اردشیر رستمی (شاعر و طنزپرداز) نیز با آمدن روی صحنه، از حضار خواست برای خاطرات خوبی که آروین از خود به جای گذاشت، دست بزنند و در ادامه از آشنایی خود با آروین گفت: آروین با محبت ما زورش به این همه مشکلات نرسید اما هیچگاه تسلیم نشد و در روزگاری زندگی کرد که جاودانگی به دست آورد.
عمرِ کوتاه ولی تاثیرگذاری داشت
سیداحمد محیط طباطبایی که از دوستان نزدیک آروین بود، گفت: آروین احمدی مونس را دوستانش خوب میشناسند. او بهتر از هر رابطه فامیلی بود که با هم ارتباط داشتیم. هستند هنرمندانی که عمری کوتاه دارند اما تا ابد فرهنگ و هنر کشور مدیون آنهاست که آروین هم در این زمره بود. آروین بسیار موثر بود؛ چون همیشه مستقل و خوب بود و به همین دلیل مورد نقد و انتقاد واقع میشد.
حسرت میخورم که
برای بار آخر او را نبوسیدم
سیف الله صمدیان (عکاس) هم طی سخنانی گفت: یک حسرت خود خواستهای این روزها دارم؛ چراکه که خودم نخواستم روزهای آخر آروین به بیمارستان بروم و او را در آن شرایط ببینم؛ البته که تلفنی با او صحبت میکردم ولی سخت است که امروز در این شرایط کنار من خوابیده است و من صحبت میکنم.
آرزو داشت در قطعه هنرمندان
دفن شود
پس از صمدیان، خاله داود احمدی مونس به نمایندگی از خانواده طی سخنانی گفت: آروین فرزند من بود نه اینکه خاله او باشم. از بچگی او را همراه خواهرم بزرگ کردم؛ چراکه آروین من پدر نداشت. او کارتونیست، نقاش و طراح بود ولی ساده زندگی کرد. او عاشق ایران و ایرانی بود. میتوانستیم او را بفرستیم برود ولی نرفت. فقط آرزو داشت که روزی در قطعه هنرمندان دفن شود. من برای آروین گریه نمیکنم؛ برای آروینی که همه ایران او را میشناسند.
او ادامه داد: آروین در قلب تک تک ما زنده است. خوشحالم که روزی من و خواهرم استعداد او را در نقاشی کشف کردیم. از ۱۷ سالگی به صورت رسمی کار گرافیک و کارتون را آغاز کرد. او با کارهای خود تمام پیامهایی که میخواست از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بیان کند میگفت و گاهی موجب دردسر برای خود میشد. بعضاً از او ناراحت میشدیم ولی فقط به ما لبخند میزد و میگفت: «این حرف دل من است. یک نفر میفهمد و یک نفر نمیفهمد». افتخار میکنم که خاله او بودم. آروین در تمام زندگی خود سخت کوشید. در تمام ۴۱ سال شاید شبی دو ساعت بیشتر نخوابید. در پایان در بیمارستان شریعتی بعد از ۲۵ روز تلاش شبانهروزیِ دوستانش، ما را ترک کرد.
مرگ پیچیده نیست
رضا کیانیان (بازیگر) هم یکی دیگر از سخنرانهای این برنامه بود که گفت: آروین را از نزدیک نمیشناختم ولی کارهای او را پیگیری میکردم. از فقدان او شوکه شدم بخاطر همین امروز آمدم. او ادامه داد: کاریکاتور اینگونه است که به آن میخندیم، ولی به تلخیها. من همیشه کاریکاتور را دوست داشتم و شاید اگر مسیر دیگری میرفتم کاریکاتوریست میشدم ولی دست تقدیر من را این جا آورد. وقتی کارهای او را میدیدم فکر میکردم یک اردشیر محصص دیگر به وجود میآید، ولی نیامد.