ستاره صبح، فائزه صدر: پس از اعلام نتایج کنکور بار دیگر مساله نبود عدالت آموزشی مورد توجه قرار گرفت. امسال نیز 93 درصد پذیرفته شدگان از مدارس سمپاد و غیر انتفاعی های شاخص بودند که نشان دهنده کیفیت پایین آموزش در مدارس عادی است. از سویی قبول شدن تعداد قابل توجهی از داوطلبان دارای سهمیه در رشتهها و دانشگاه های برتر به معنی عقب ماندن همین تعداد داوطلب عادی است به حدی که حق این افراد ضایع شده و در آینده موجب سرخوردگی و افسردگی جوانان بی شماری می شود. قانون استفاده از سهمیه در مجلس سوم و برای آزادگانی که از اسارت بازگشته بودند، تصویب شد. براساس این قانون کسانی می توانستند از سهمیه استفاده کنند که 90 درصد نمره نفر آخر هر رشته را کسب کرده اند، اما در سال های اخیر مجالس اصولگرا قید 90 درصد را حذف و دامنه استفاده داوطلبان دارای سهمیه از این امتیاز را گسترش دادند. ستاره صبح در گفت و گو با امان الله قرائی مقدم، استاد دانشگاه و جامعه شناس به بررسی این موضوع پرداخته که در ادامه می خوانید:
اعلام نتایج کنکور هر سال نوری به مساله بی عدالتی و تبعیض در حوزه آموزش می تاباند. آیا این وضعیت به شکل صورت مساله درک شده یا هنوز نیاز به تبیین مشکل وجود دارد؟
طبق قانون اساسی عدالت آموزشی باید برای تمام فرزندان این کشور اجرا شود. اصل در قانون اساسی این بود که آموزش به صورت طبقاتی، گروهی و حرفه ای و رانتی درنیاید.
متاسفانه نظام آموزش امروز تجلی گاه پدیده شومی است که نه تنها نسبتی با عدالت آموزشی ندارد بلکه می توان با معرفی آموزش و پرورش و آموزش عالی ایران، نظام آموزش طبقاتی، گروهی و حرفه ای و رانتی را معرفی کرد.
اینکه در بستر نظام آموزشی کشور، که جایگاه استعداد ها است برای هر گروهی امتیازی در نظر گرفته شود نه تنها با عدالت نسبتی ندارد بلکه منجر خواهد شد استعداد های درخشان کشور از بین برود. حقوق افراد توسط گروه های قدرتمند، ثروتمند و ذی نفوذ در آموزش از بین برود.
سهمیه هیات علمی چه معنایی دارد؟! یک استاد دانشگاه زحمت کشیده و دود چراغ خورده و به آن جایگاه رسیده است پرا باید فرزند یا همسر او از مزایایی خاص بهره مند باشند. فرزند باید مثل پدر مدارج را طی کند تا به جایگاه پدر برسد نه اینکه با رانت پدرش وارد دانشگاه یا محل تحصیلش جابجا شود.
دولت وظیفه دارد از ایثارگران و خانواده هایشان تقدیر و تشکر کند و برایشان مزایایی در نظر بگیرد. هیچ جایگاهی بالاتر از ایثار نیست ولی می توان پاداش این از جان گذاشتی را از بخش مسکن، بهداشت و درمان یا سایر بخش ها در نظر گرفت. در آموزش باید استعداد ذاتی و میزان تلاش فرد معیار باشد نه چیز دیگر.
تبعات نبود عدالت آموزشی چیست؟ آیا اعطای امتیازاتی نظیر سهمیه برای قبولی در رشته های دانشگاهی قابل دفاع است یا خیر؟
تجربه چند دهه نشان می دهد از زمانی که رتبه های دانشگاهی را مثل غنائم در بین گروه های مختلف تقسیم کرده ایم میزان کارامدی در بخش های مختلف مدیریتی، اداری، آموزشی بهداشت و درمان، فنی و مهندسی، حقوقی و... کاهش پیدا کرده است.
تا چند دهه پیش نخبگان کشور از شهر های کوچک و روستا ها بر می خاستند. از تمام گروه ها، اقوام و طبقاتی اجتماعی بودند ولی بی عدالتی آموزشی باعث شده در دهه های اخیر تنها صاحبان ثروت و قدرت در ردیف نخبگان قرار بگیرند.
بی عدالتی منجر شده افرادی که استعداد تحصیلی ندارند، صرفا به دلیل رانت ها، سهمیه ها و امتیازات در رشته های برتر تحصیل کنند و بر سر پست های حساس قرار بگیرند و در نقطه مقابل افراد با استعداد تر کنار گذاشته شوند. این وضعیت ضرر جبران ناپذیری به پرورش نیروی انسانی ماهر و متخصص زده است.
از نظر جامعه شناسی نیروی انسانی مهمترین سرمایه است. بنیامین هگل در کتاب توسعه اقتصادی، جورج زیمل در کتاب انسان گرسنه و ژوزف شومپیتر در کتاب توسعه اش و جامعه شناسان و اقتصاددانان دیگری مثل کارل مایر، فردریک هاربیسون، جان وایلی انگلیسی و دیگر بزرگان به مقوله اهمیت نیروی انسانی اشاره کرده اند. اگر کشوری منابع طبیعی فراوان داشته باشد، مثل ایران، کارخانه های بزرگ و صنایع پیشرفته وارد کند، مثل کشور های جنوب خلیج فارس، ولی نتواند نیروی انسانی ماهر و متخصص پرورش بدهد، به رشد و توسعه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نخواهد رسید.
بین بی عدالتی آموزشی و نارضایتی اجتماعی به ویژه سرخوردگی و افسردگی نسل جوان چه ارتباطی برقرار می کنید؟
وقتی نااهلان بر سر کار می آیند، آنانی که استعداد و توانایی دارند به گوشه ای رانده می شوند. ظلمی از این بالاتر نیست که جایی برای پیشرفت و توسعه کشور باقی نمی گذارد. از سعدی وام می گیرم که می گوید حیف است نااهلان بر صدر بنشینند.
تصمیم گیران و مسئولینی که خود را پیرو دین مبین اسلام می دانند باید توجه داشته باشند که با دادن امتیاز به این و آن و وارد کردن سالانه هزاران نفر در دانشگاه ها درحالیکه این جمعیت بزرگ لایق جایگاه تحصیلی خود نیستند، در حق افراد بسیاری ظلم می کنند.
اگر دینداران بپذیرند که این ظلم جایی دامنشان را می گیرد. این همه جوان لایق به دلیل عدم پذیرش در رشته های تحصیلی مورد علاقه خود افسرده و سرخورده می شوند و در مقابل پزشکانی تربیت می شوند که در این رشته استعداد و توانایی کافی ندارند. با کمی دقت می توان دریافت که کشور از اندیشمندان تهی می شود و تربیت نسل متفکر سخت می نماید. بی عدالتی آموزشی به بنیان حاکمیت ضربه می زند، زیرا در دورترین نقاط نیز احساس می شود. شهروندان برای درک بی عدالتی نیازی به رسانه های آن طرف آب ندارند. هر کسی در زندگی خود به اندازه ای که جفا دیده می تواند ظلم و بی عدالتی را درک کند.