فرخ شادلو-پژوهشگر و مدرس دانشگاه
ما در تاریخ خواندهایم که ایران بزرگ ما، بر چهارراه حوادث واقع شده است. در این دامگه حادثه، جدای از تاریخ کهنسال آن که همواره مایه حیرت دوست و دشمن بوده، این مهم که چگونه به رغم یورشهای گوناگون، این سامان جغرافیایی- سیاسی تاب آوری داشته و هویت خود را حفظ کرده است هم مایه ی حیرت و از پرسشهای اساسی برای اذهان آگاه بوده است. منظور از هویت در اینجا یعنی احساس جمعی مردم ایران زمین از هر قوم و کیش و زبان از تعلق به سرزمینهای تاریخی ایران است؛ آن هم پایایی و ممارست بر هویت خویشتن از روزگارانی که این سرزمین را «ایریاشیانم» خواندهاند تا همین روزگاران که جامه«جمهوری اسلامی» بر تن کرده و بر کیستی و چیستی فرهنگ فربه خود میبالد و به تعبیر حافظ شده «آن آتشی که هرگز نمیرد در دل».
باری مستشرقان و محققان ایرانی بر علل و عواملی که سبب پایداری و تداوم نام و هویت ایرانی است توجهاتی داشتهاند که به اشاره میتوان از آنها یاد کرد: مقاومتهای تاریخی از ناحیه سلسلههای محلی ایرانی از صفاریان وسامانیان تا آل بویه و بنیان فکری-الهیاتی «نهضت شعوبیه» همچون امکانی برای مخالفت با اشرافی گری و دعوت به برابری در اجتماع بزرگ مسلمانان و به ویژه زبان فارسی و ادبیات سترگ حماسی آن که در مناطق گسترش یافته و نمایندهٔ ابراز وجود فرهنگی و تمدنی آن شده است. این فرصتی فراهم ساخت برای سرایش شاه نامهها و حفظ اساطیر و فرهنگ مشترک تمام اقوام ایرانی از سوی فردوسی و در عین حال برانگیختن غرور ملی. البته در این راه ناهموار حفظ هویت ایرانی اسلامی نباید از اهمیت تجلیات روح ایرانی که در «خیامیات»، «حکمت خسروانی سهروردی»، «تاریخنگاری بیهقی» و «ادب عرفانی حافظ» هم غافل بود.
به باور ما از دیگر علل مانایی نام و هویت ایرانی که اهمیتی سیاسی دارد همانا «عقل جهانداری» اسباب جهانداری و فرائض و آداب کشورداری خاص ایرانی هم هست که در ازمنهٔ گوناگون از سوی زمامداران و رجال سیاسی و فرهنگی تجربه شده و در تاریخ به یادگار مانده است. چنان که در متون اوستا از «زامیادیشت» تا متون سیاستنامه ای ایران دوره اسلامی که به تجربه و قلم امثال «خواجه نظام الملک» و «عنصرالمعالی» «کیکاوس» جاودانه شده است میتوان نشانههای جدی در این زمینه دید، بی دلیل نیست که خواجه نظام در اشاره به اهمیت عقل جهانداری و کشورداری آورده است: «و این جهان ما روزنامه ملکان است؛ اگر نیک باشند مرایشان به نیکی یاد کنند خلق و اگر بد باشند به بدی یاد کنند...»
باری به استناد و گواه آنچه به اشارتی آمد میتوان در همین یک سده گذشته از رجال سیاسی برجسته و وطن دوستی یاد کرد که حضورشان و دوران مسوولیت شان نماد علاقه به این آب و خاک و وطن دوستی است. نام و کردار این افراد خود دفتری بزرگ است که باید در جایی و فرصتی بدان پرداخت اما اینک که ما ایرانیان به برکت این نظام و بن مایههای مردم سالاری آن فرصت و شانس دیگری برای استیفای حق خود و بزرگداشت نام ایران هستیم، دیگربار اهمیت عقل جهانداری و قدرت عمل رجالی که میتوانند نماینده این مهم باشند برجستگی خاصی یافته است. از این قرار نام مسعود پزشکیان را میتوان و میباید در صدر رجال خوشنام، متعهد و متخصصی قرار داد که جدای از این که نماینده یکی از کثیر اقوام و فرهنگهای بالنده و تاریخ ساز ایرانی است خود تجربه این سالیان ماضی که در کسوت وزرات و نمایندگی نقش افرینی کرده بر این ایران دوستی او مهر تائید می زند. او را میتوان نماد صداقت، پاکی، جسارت و نجابت ایرانی دانست. ما میتوانیم با او بر تداوم وحدت فراگیر ایرانی که از دل «وحدت در کثرت» آن برمی اید تاکید کنیم و در این روزهای سرنوشت ساز اسیر انفعال ناشی از عدم مشارکت که میتواند ما را «تسلیم باد بی نیازی» کند نشویم. بیایید با این انتخاب و حضور بار دیگر پرچم «وحدت در کثرت» را که سرشت تاریخی و فرهنگی ایرانیت-اسلامیت ماست را به اهتزاز درآوریم. فراموش نکنیم:
حدیث نیک و بد ما نوشته خواهد شد زمانه را ورق و دفتری و دیوانی است.