لوگو
1404 شنبه 24 خرداد
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • سخن‌گاه
  • اقتصاد
  • شهروند
  • بین الملل
  • فرهنگ و هنر
  • سلامت
  • علم و فناوری
  • ورزش
  • خواندنی‌ها
  • آرشیو روزنامه
1403/02/29 - شماره 2270
نسخه چاپی

درباره کتاب «تفکرسریع و آهسته»

اشاره: بخش چهارم معرفی کتاب «تفکر سریع و آهسته» نوشته «دنیل کانمن» که توسط محمد طبیبیان اقتصاددان خلاصه‌شده در شماره قبل به چاپ شد، که در این شماره بخش پنجم آن را می‌خوانید.

استفاده ذهن از اطلاعات آماری 
و پیش‌بینی
ممکن است اطلاعات عددی خاصی در اختیار انسان قرار داشته باشد. پرسش این است که ذهن انسان چه گونه از این اطلاعات استفاده می‌کند؟ به این سناریو توجه کنید و پاسخ ذهنی خود را ارائه کنید: یک راننده تاکسی در شب با یک عابر تصادف کرده و فرار می‌کند. در این شهر فرضی دو شرکت تاکسی‌رانی فعال هستند یکی سبز و دیگری آبی. این اطلاعات را در اختیارداریم: 85 در صد تاکسی‌ها سبز و 15 درصد آبی‌رنگ هستند. یک شاهد می‌گوید که تاکسی درگیر در تصادف آبی بوده است. دادگاه روائی شهادت این فرد را در شرایط مشابه شب حادثه آزمون کرده و به این نتیجه می‌رسد که شاهد در شرایط مشابه تاریکی و امکان دید، رنگ تاکسی را در 80 در صد موارد درست و 20 درصد موارد نادرست تشخیص داده است. احتمال اینکه تاکسی درگیر در تصادف درواقع آبی‌رنگ بوده باشد چقدر است؟ در این مسئله دو نوع اطلاعات آماری وجود دارد. نوع اول، اطلاعات یا نرخ‌های آماری مبنایی  است. یعنی اطلاعات داده‌شده‌ای که برای تحلیل‌گر جنبه تصادفی ندارد. مانند توزیع تعداد تاکسی‌های بارنگ سبز و آبی در شهر که می‌دانیم به ترتیب 85 و 15 در صد است.

نظریه بِیز
دسته دوم اطلاعاتی است که ازنظر فرد جنبه تصادفی داشته و حاکی از علیت. مانند نظر شاهد عینی و آزمون بعدی که نشان می‌دهد وی در شرایط شبیه‌سازی‌شده 80 در صد مواقع درست تشخیص می‌دهد. به این دسته از اطلاعات، نرخ‌های مبنایی علیتی  گفته می‌شود. درواقع ازنظر علم استنتاج آماری برای ارائه پاسخ صحیح بایستی این دودسته اطلاعات تلفیق شود. به زبان فنی این مسئله مصداق کاربرد نظریه «بِیز » است. برای ذهن افراد که به دنبال علیت در پدیده‌ها هستند معمولاً اطلاعات‌پایه مورد چشم‌پوشی قرار می‌گیرد. برای ذهن یک انسان اینکه تعداد تاکسی‌های شهر چگونه بین رنگ‌های سبز و آبی تقسیم‌شده‌اند چه اهمیتی در تصادف و فرار یک تاکسی دارد؟ معمولاً پاسخ متعارف افراد به این پرسش بر اساس گفته شاهد صحنه شکل می‌گیرد و احتمال اینکه تاکسی درواقع آبی بوده باشد را چیزی در حدود همان 80 درصد برآورد می‌کنند و میزان‌های احتمالی مبنایی را به‌حساب نمی‌آورند. درحالی‌که بر اساس روش بِیز و تلفیق هر دودسته اطلاعات احتمال آبی بودن اتومبیل درگیر در تصادف حدود 41 در صد و این درواقع جواب صحیح مسئله است  و با جواب متعارف آن بسیار متفاوت است.

اطلاعات مبنایی
حال ویرایش متفاوتی از همین مسئله را در نظر می‌گیریم که در آن اطلاعات مبنایی تغییر کرده است، به‌صورت زیر: هر دو شرکت تعداد برابر تاکسی‌دارند لیکن تاکسی‌های سبزرنگ مسئول 85 درصد تصادف‌ها هستند. اطلاعات مربوط به شاهد ماجرا مشابه مورد قبل است. در این مورد احتمال اینکه تاکسی آبی‌رنگ درگیر تصادف بوده است چقدر است؟ در این مورد نیز مسئله ازنظر ساختار ریاضی دقیقاً مشابه مسئله قبل، لیکن ازنظر روانشناسی کاملاً متفاوت است. زیرا مردمی که مسئله اول را می‌بینند نمی‌دانند از اطلاعات مبنایی (اینکه 85 درصد تاکسی‌ها سبز و 15 درصد آبی) چگونه استفاده کنند. این مطلب که در کف خیابان چه تعداد از تاکسی‌های رنگ مختلف درحرکت هستند راهنمای علیتی برای ذهن افراد ارائه نمی‌کند. لیکن در مورد دوم پاسخ‌دهندگانی که دارای ذهنیتی هستند که به دنبال علیت در رخدادها است، می‌توانند استنتاج کنند که مثلاً رانندگان تاکسی‌های سبزرنگ عده‌ای بی‌انضباط و خطاکار هستند. در این مورد میانگین پاسخ‌های افراد به پرسش مطرح‌شده نزدیک به حل از روش بیز است.

پیش‌بینی
کانمن می‌گوید که آمارهای مبنایی دو نوع هستند. یکی اطلاعات کلی در مورد جامعه موردنظر که حادثه به آن تعلق دارد. نوع دوم اطلاعاتی که به مورد خاص مربوط می‌شود و به آن‌ها نرخ‌های مبنایی علیتی گفته می‌شوند. بر اساس مطالعات انجام‌شده نرخ‌های مبنایی آماری معمولاً دست‌کم گرفته‌شده یا چشم‌پوشی می‌شود. اطلاعات آماری علیتی به‌عنوان اطلاعاتی مرتبط به‌حساب آمده و توسط افراد با سایر اطلاعات علیتی ترکیب می‌شود. در همین ارتباط می‌توان به مسئله پیش‌بینی توجه کرد. حرفه‌های مختلف سعی در پیش‌بینی پدیده‌ها دارند ازجمله اقتصاددانان، مهندسان و سایر حرفه‌ها. پرسش این است که ذهن انسان برای انجام پیش‌بینی‌ها از چه سازوکاری استفاده می‌کند؟ نکته مهم در این زمینه نیز این است که اصولاً ذهن انسان گذشته را چگونه می‌فهمد و این درک از گذشته چگونه می‌تواند برای درک از آینده مفید واقع شود؟
دست آوردهای روانشناسی
در این زمینه نیز روانشناسی دست آوردهای جالبی را به دست می‌دهد. آیا درک متعارف ما از گذشته و حوادثی که اتفاق افتاده است بر اساس بررسی آماری است؟ آیا ابتدا تمام حوادثی که می‌توانست اتفاق بیفتد را بر می شمریم و آن‌ها را موشکافی کرده و روابط علت و معلولی را استنتاج می‌کنیم؟ کانمن می‌گوید که این‌ها هیچ‌کدام صحیح نیست. ذهن انسان بر اساس آگاهی‌های جزئی که دارد در مورد حوادث گذشته داستانی منسجم می‌بافد و آن را باور می‌کند و اتفاقاً هرچه اطلاعات موجود کمتر باشد این داستان منسجم‌تر بوده و برای ذهن انسان باورکردنی‌تر می‌نماید. بر اساس این داستان است که گذشته را می‌فهمد و باور می‌کند. بر اساس همین داستان است که سعی می‌کند آینده را پیش‌بینی کند. به‌عنوان‌مثال فرض کنید که پل روی یک اتوبان تخریب‌شده و اتومبیل‌های در حال حرکت در زیر آن آسیب می‌بینند. افراد ممکن است برای خود داستان‌های مختلفی ببافند. آهن وارداتی برای ساخت پل از کشور... بوده و زود زنگ‌زده، پیمانکار دست‌دوم و سوم قرارداد را گرفته و بودجه ساخت پل کفایت نمی‌کرده و از سیمان و بتن نامرغوب استفاده کرده. برخی معتادان در زیر پل زندگی می‌کرده‌اند و براثر افروختن آتش پایه‌های پل را خراب کرده‌اند... البته پسابینش بر اساس این داستان افراد ناظر معمولاً به این نتیجه می‌رسند که ما از اول می‌دانستیم که این پل قرار است فروبریزد. به این پدیده ذهنی «پًسا بینش » می‌گویند. یعنی نسبت به رویکردی بینش کسب می‌کنیم پس از آنکه آن رویکرد ظاهر می‌شود، لیکن چنان تصور می‌کنیم که گویا از قبل همین بینش را داشته‌ایم در صورتی حقیقتاً چنین نبوده است. این آزمون که توسط روانشناسان انجام‌شده است قابل‌توجه است. در سال 1972 قرار بود پس از یک دوره طولانی خصومت، نیکسون به چین رفته و در جهت بهبود روابط تلاش کند. روانشناسان پرسش هائی را مطرح کرده و نظر کتبی برخی صاحب‌نظران و متخصصین امور چین را در این مورد جویا شدند. آیا مائو با نیکسون ملاقات می‌کند؟ آیا آمریکا قبول می‌کند که چین را به رسمیت بشناسد و را ه عضویت آن در سازمان ملل را هموار کند؟ آیا حزب کمونیست چین یک نظر و موضعی واحد در این زمینه اتخاذ می‌کند؟ پس‌ازاینکه نیکسون از چین مراجعت کرد و نتیجه کار او معلوم بود از همان افراد خواسته شد که نظری که قبل از شروع سفر در مورد همان مسائل داشته‌اند را دوباره کتباً بنویسند. نتیجه مقایسه این دو گروه از پاسخ‌ها دقیقاً منعکس‌کننده همان پدیده «پًسا بینش» در ذهن انسان‌ها بود. جالب اینکه این افراد پس از روبرو شدن با نظریه اولیه خود آن را نیز انکار می‌کرده و به یاد نمی‌آوردند که یک چنین موضعی داشته‌اند.

کارکرد سیستم
البته این رویکرد نیز از موارد کارکرد سیستم یکم ذهن است. همان‌طور که طول پاره‌خط اول را در مثال خطای دید همیشه بزرگ‌تر می‌بیند در این مورد نیز پسا بینش را همیشه باور می‌کند و نظر قبل از حادثه را به یاد نمی‌آورد. اگر نوشته کتبی در موردنظر قبلی فرد را نیز به او نشان بدهند با کارکرد سیستم دو سعی می‌کند واقعیت را نسبت به کار خود درک کند، لیکن به‌هرحال سیستم یک همان نتیجه پسا بینش را به جلو می‌راند. چه اینکه سیستم یک است که پیوسته نقالی مربوط به کارکرد روزگار هر فرد را به عهده دارد . ویژگی پیش‌بینی‌های ذهنی عبارت‌اند از اطمینان بیش‌ازحد و تمایل به‌پیش بینی حوادث نادر بر اساس اطلاعات ناچیز. این از ویژگی‌های سیستم یکم ذهن انسان است. دلیل اطمینان بیش‌ازحد افراد به ‌پیش‌بینی‌هایشان این است که این اطمینان بر اساس انسجام داستانی است که ذهن در مورد یک مطلب می‌سراید. هرچه اطلاعات ضعیف‌تر، داستان منسجم‌تر و اطمینان ذهن انسان به آن بیشتر است.

پیش‌بینی‌های افراطی
کانمن می‌گوید که در هر زمینه بایستی به هوش باشیم که پیش‌بینی‌های ذهنی ما بیش‌ازحد افراطی است و درجه اطمینان ما به آن بیش‌ازحد واقعیت است. سیستم یکم زود به سمت نتیجه‌گیری می‌جهد و از هر اطلاعات جزئی که در اختیار است استفاده می‌کند این بخش از ذهن طراحی نشده است تا اندازه این جهش‌ها را بداند. میزان شواهد در دسترس و کیفیت آن‌ها نیز به‌حساب نمی‌آید. کانمن می‌گوید ما برای بسیاری از باورهای اساسی و تأثیرگذار خود اصولاً هیچ دلیلی در دست نداریم و آن را باور می‌کنیم بر اساس اینکه آنانی که به آن‌ها اطمینان یا علاقه داریم نیز همان را باور می‌کنند. حتی در مورد ذهنیت کارشناسی نیز کانمن استدلال می‌کند که این‌گونه ارزیابی‌های ذهنی می‌تواند به‌شدت اشتباه درآید و یا ارزشی نداشته باشد. برای مثال نظر کار شناسان بازار سهام در پیش‌بینی قیمت معمولاً به‌طور متوسط با رویکرد تصادفی در مورد قیمت سهام تفاوت معنی‌داری ندارد. او استدلال می‌کند که نظریه کارشناسی در حیطه هائی ممکن است کارساز باشد که برای مدت نسبتاً طولانی چشم‌انداز محیط یکنواخت بوده و تجربه کارشناس نیز طولانی‌مدت باشد. در غیر این صورت الگوهای ساده و یا به‌کارگیری الگوریتم مکانیکی تصمیم‌گیری، کارایی بهتری دارد.

 

Facebook Twitter Linkedin Whatsapp Pinterest Email

دیدگاه شما

دیدگاه شما پس از بررسی منتشر خواهد شد. نظراتی که حاوی توهین یا الفاظ نامناسب باشند، حذف می‌شوند.

تیتر خبرهای این صفحه

  • حرف‌ها و مواضع‌ زیباکلام برای امنیت ملی خطر نیست مماشات با چای دبش خطر است
  • درباره کتاب «تفکرسریع و آهسته»
  • انحراف صندوق توسعه
  • اینجا مشهد است!-سیل بلای جان مشهدی‌ها
  • آیا تعطیلی شنبه‌ها به سرنوشت FATF دچار می‌شود؟
  • اتحاد نچسب تاجزاده و شاهزاده
  • مرگ و میربر اثر آلودگی هوا در تهران
  • پایانی غم‌انگیز اما راضی‌کننده
  • دوستی با چهره فرهنگی و صنفی
  • نقشه روسیه برای ادامه جنگ اوکراین
  • خداحافظی کاپیتان تیم ملی از فوتبال
  • سهام تراکتور آماده واگذاری
لوگو
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • همکاری با ما
  • تعرفه آگهی
  • نمایندگی‌ها
  • شناسنامه
  • مرامنامه
  • آرشیو
  • RSS

1401© :: کلیه حقوق قانونی این سایت متعلق به روزنامه ستاره صبح بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلا مانع است.