علی صالحآبادی– مدیرمسئول
عقربه زمان به سمت 22 بهمن که انقلاب 44 ساله میشود در حرکت است. انقلاب در تقابل و تعارض نبود «آزادی»، «عدالت»، «انتخابات آزاد»، «تبعیض طبقاتی بودن جامعه»، نبود «آزادی بیان و قلم» و ... به پیروزی رسید. پرسش انقلابیون واقعی از انقلابیون بدلی این است که در طول 44 سال گذشته کدامیک از این اهداف که شلاقخوردهها و زندان رفتهها به دنبالش بودند، محقق شده است؟
«انتخاب کردن» و «انتخاب شدن» با ورود نظریه استصوابی به فرآیند انتخابات، از یکسو دایره مشارکت را کاهش داده و از سوی دیگر با دودرجهای شدن انتخابات (یعنی اول کاندیداها اول از فیلتر شورای نگهبان عبور میکنند بعد مردم میتوانند آنها را برگزینند)، بسیاری از انقلابیون و شایستگان از قطار انقلاب پیاده شدند تا فضا برای ورود آنهایی که مورد تأیید حاکمیت هستند فراهم شود.
مردم وقتی این سیاست را فهمیدند از صندوق رأی فاصله گرفتند. نویسنده که در کوران حوادث قبل و بعد از انقلاب بوده، بر این باور است که انقلاب به اهدافش نرسیده است. هر کس منکر این واقعیت است نگارنده حاضر است با او مناظره کند. یادداشت پیش رو با هدف ضرورت تغییر سیاستها با توجه به نیاز جامعه و تغییر «ذائقه» و «تغییر نگرشی» که پس از انقلاب رخداده با نگاه به چین متحد استراتژیک جمهوری اسلامی و هند که پیشازاین الگویش چین و روسیه بوده میپردازد.
1-صدر مائو رهبر چین کمونیست پس از 27 سال کشتار، خونریزی، قحطی در سال 1976 فوت کرد. مصلحان چینی که در دوره او جرئت نفس کشیدن نداشتند پس از مرگ وی فعال شدند و در سال 1978 یک سال قبل از پیروزی انقلاب ایران دریافتند که ادامه روش مائو و ایدئولوژی مارکسیستی او چین را به نابودی میکشاند.
اصلاحگران چند کار مهم انجام دادند:
1-بهتدریج مالکیت دولت بر اقتصاد سلب شد.
2-چین به اقتصاد آزاد روی آوردد.
3- اصلاحگران به این جمعبندی رسیدند که حداقل نیمقرن با ایالاتمتحده سرشاخ نشوند تا اقتصاد رشد کند و مردم به رفاه دست پیدا کنند و شعار نابودی آمریکا و سرمایه داری را که مائو به دنبالش بود، کنار گذاشتند.
4-قبل از اصلاحات اقتصادی از هر 100 نفر چینی 99 نفر زیرخط فقر زندگی میکردند، اکنون از هر 100 نفر تنها یک نفر زیرخط فقر زندگی میکند. این نشان میدهد که ایدئولوژی کمونیستی باعث فقر مردم شده بود اما اقتصاد آزاد باعث رفاه شده است.
5-چین در پرتو سیاست تنشزدایی با غرب بهویژه آمریکا موفق شد شش تریلیون (شش هزار میلیارد دلار) با جهان تجارت کنند و دومین قدرت اقتصادی جهان شود.
6-چین پسازآنکه به بازار آمریکا وارد شد، موفق شد صنایع و نوآوریهای این کشور را یاد بگیرد و آنها را در چین تولید و به قیمت ارزانتر به آمریکا و به جهان صادر کند.
7-چین در چهار دهه گذشته رشد اقتصادی بین 13 تا 8 درصد را تجربه کرده است. پکن دریافته که نباید مصلحت اقتصادی را به مسائل سیاسی و سرشاخ شدن با آمریکا گره بزند.
8-بیش از 80 درصد اقتصاد چین به بخش خصوصی واگذارشده است. دولت نقش نظارت و مدیریت اقتصاد را بر عهده دارد اما در ایران متاسفانه همچنان اقتصاد دولتی است و حاکمیت مالک اقتصاد است.
9-روسیه یک کشور عقبمانده است زیرا درک و فهم رهبرانش این است که «امنیت» را از طریق سلاح به دست آورد، نه از طریق تولید ثروت و ورود به اقتصاد جهانی. متاسفانه عدهای در ایران هستند که میپندارند امنیت و بازدارندگی را میتوان با داشتن سلاحهای پیشرفته تأمین کرد. این در حالی است که اقتصاد و ثروت در دنیای مدرن امنیت آور شده است.
10-درآمد سرانه مردم چین قبل از اصلاحات اقتصادی 200 دلار در سال بود اکنون به 10 هزار دلار در سال رسیده است. پساز این دست آورد بود که چین در سال 2018 چهلسالگی اصلاحات اقتصادی را جشن گرفت و اعلام کرد بیش از 700 میلیون نفر را از زیرخط فقر بیرون آورده است.
11-نظامیان در هند پیشقدم شدند و به دولت فشار آوردند برای اینکه اقتصاد رشد کند دولت سلب مالکیت از بنگاهها کند، اقتصاد به بخش خصوصی واگذار شود و دولت نقش نظارت و مدیریت سیاستها را داشته باشد. این سیاست، هند را مشابه چین از فرش به عرش رسانده است. متاسفانه در ایران نظامیان به اقتصاد ورود کردهاند و بنگاه داری میکنند.
12-سفیر پیشین ایران در چین به نگارنده گفت جیانگ زمین، رهبر پیشین چین در ملاقاتی به او گفته ما مثل شما با آمریکا مخالفیم ولی ما به پستان آن چسبیدهایم شما به شاخ آن، همین مطلب را «ماهاتیر محمد» هم به مقامات ایرانی گفته است.
آیا زمان آن فرانرسیده که از الگوی چین، هند، مالزی، اندونزی، برزیل، مکزیک، ترکیه و... بهره گرفت تا اقتصاد کشور از چرخه معیوب و عقبماندگی بیرون آید و مردم طعم رفاه، آسایش، امنیت مالی و ... را حس کنند؟
یافتههای نویسنده و بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان این است که سیاستها، برنامهها، برخی سیاستها در داخل و خارج از جمله سیاست تهاجمی در روابط خارجی نهتنها از سطح تنش نکاسته بلکه بر آن افزوده و نتیجه
مثبتی هم به بار نیاورده است. مشاهدات میدانی، آمارها و شاخصهای رسمی نشان از بیارزش شدن پول ملی دارد.
نویسنده پیشنهاد میکند مثل چین از رویارویی با آمریکا پرهیز کنیم و به اختلاف دیرینه تهران – واشنگتن نیز پایان دهیم. حاکمیت از اقتصاد کنار بکشد و اقتصاد به مردم واگذار شود. انتخابات آزاد باشد و زنان هم در انتخاب نوع پوشش خود آزاد باشند. دنیا امروزه به سمت جهان شمولی میرود. برای دستیابی به رشد، توسعه و پیشرفت فرمولهای مشابه و واحد مثل آنچه چین، هند و دیگران انجام دادهاند و نتیجه هم گرفتهاند، لازم است. اگر این فرمولها و روشها هم در ایران اجرا شود نتیجهاش رفاه، آسایش، امنیت و اقتدار خواهد بود.
اگر چنین شود از مشکلات و آلام مردم کاسته خواهد شد و آرمانهای انقلاب که آزادی، عدالت و ... بود محقق خواهد شد. نویسنده کشوری نمیشناسد که با آمریکا سرشاخ شده باشد و عاقبتبهخیر شده باشد، در مقابل کشوری سراغ ندارد که با روسیه دوستی کرده باشد و سود برده باشد.
سیاست خاورمیانهای ایران بیشتر مبتنی بر حضور است تا نفوذ. آقایان بدانند حضور هزینه دارد، اما نفوذ فایده دارد. اگر قرار است چرخشی در روابط خارجی صورت گیرد، بهتر است به جای حضور که هزینه دارد و فایده چندانی ندارد از استراتژی نفوذ بهره گرفته شود.