ضیاء مصباح-کنشگر اجتماعی
بیآنکه بخواهیم وارد مبانی فلسفی و اعتبار حکومتها شویم و اینکه این اعتبار یا مشروعیت از بالا به پایین است یا برعکس، یعنی با مشارکت عمومی و گزینش از پایین به بالا مشروعیت و اعتبار میبخشد یا چیز دیگر، دراینارتباط میتوان گفت: از زمانی که تاریخ مدون حکایت دارد حاکمیت و مدیریت جوامع مانند هر نظام یا سیستمی که هدف مشخصی را در تأمین امنیت، عمران، آبادی، بهبود شرایط زیستی و دفاع در مقابل تهدیدهای خارجی تعریف میکند «شکلی هرمی» داشته و دارد.
*هرم مدیریتی
در رأس هرم بالاترین مقامات تصمیمگیرنده قرار دارند و در سطوح پایین از میزان نفوذ و تأثیرگذاری افراد کاسته میشود و به سطوح فرمانبرداری افزوده میگردد ....
در کنار این هرم سیاسی و اداری «هرم تأثیرگذار دیگری» وجود دارد که بر مبنای «اعتبار فرهنگی اشخاص» یعنی مجموع ارزشهای ادبی، هنری، علمی، فرهنگی و صنعتی افراد در جامعه ارزشگذاری میشود، احترامی که جامعه بر مبنای آن قائل است «نوعی هرم» بهموازات هرم سیاسی و حاکمیتی تشکیل میشود.
بدنه هرم فرهنگی با توجه به ظرفیت و توسعه اجتماعی جوامع گسترهاش میتواند بیشتر یا کمتر از قاعده باشد.
تفاوت ارزشگذاری هرم سیاسی و هرم فرهنگی در این است که در هرم سیاسی باقی ماندن در سطوح بالا بستگی به بقا در مقام سیاسی دارد و با از دست رفتن کرسی سیاسی، آن ارزش یا احترام کمرنگ یا فراموش میشود.
*هرم فرهنگی
ارزش جایگاه «هرم فرهنگی» قابل عزل نیست، زیرا ارزشهای فرهنگی پس از مرگ افراد فراموش یا بیاعتبار نمیشوند.
مطالعه ساده تاریخی نشان میدهد که از قدیم نوعی تداخل یا تقارن در میان این دوهرم وجود داشت که اوج درخشش سیاسی را تشکیل داد که مصادیق آن روشنگرترند:
دوران ساسانی «هرم دیوانی» یعنی مجموعه قضایی، مالیاتی، نظامی و مقامات آنها از شخص فرمانروا گرفته تا وزرایی چون بزرگمهر در جایگاه شخص یا شغل، اعتبار فرهنگی خود را از دانشگاه و بیمارستان جندیشاپور و دارالترجمه فرهنگی کسب میکردند و در هرم نقش ایفا میکردند.
هرم دیوانی ایران به خلافت عباسی هم منتقل شد و ارزشهای فرهنگی «برمکیان» هنوز بعضاً مانده است.
در دوران استرداد حاکمیت سیاسی ایرانیان در دوران سامانی، که به دولتهای غزنوی، سلجوقی و خوارزمشاهی منتقل شد، میبینیم که در قلب و رأس حاکمیت دانشمندان، ادیبان و شاعران جایگاه ویژه و حمایتشدهای داشتهاند.
از منظری دیگر، بهعنوان نمونه «عنصرالمعالی کیکاووس» پسر «قابوس وشمگیر زیاری» در کتاب «قابوسنامه» شیوهها و قواعد حکمرانی و سلطنت و وزارت را به رشته تحریر درمیآورد.
همینطور در حکومت آلبویه ابنسینا به وزارت میرسد، در دوران غزنوی «رودکی و شاعران» به حاکمیت اعتبار میبخشند و زبان فارسیزبان رسمی حاکمیت میشود. همچنین در دوران سلجوقیان پایتخت ایران به اصفهان منتقل میشود.
همین ابزار ارزنده زبان از خراسان به اصفهان میرود و در رأس هرم حاکمیت وزیری چون «خواجه نظامالملک طوسی» نویسنده اثر ارزشمند «سیاستنامه» و دانشمندی چون «خیام نیشابوری» در کنار او قرار میگیرد.
حتی پس از مغولان نیز «هرم فرهنگی» با دانشمندانی چون «خواجهنصیرالدین طوسی» در دل هرم سیاسی جای میگیرد.....
در دوران صفوی و زندیه نیز «هرم فرهنگی» در حد شرایط زمان در درون یا کنار «هرم سیاسی» صاحب نفوذ بودهاند.
آقا محمدخان قاجار، فتحعلی شاه، عباس میرزا، ناصرالدینشاه مردانی ادیب، شاعر و آگاه بودهاند و وزرایی مانند قائممقام پدر و پسر، امیرکبیر، میرزا حسینخان سپهسالار، مشیرالدوله، وثوقالدوله، قوامالسلطنه و در عصر تجدد فروغی، داور، تیمورتاش، نصرت الدوله فیروز و بسیاری دیگر هرم فرهنگی را در درون هرم اداری جای دادند و به آن اعتبار بخشیدند.
تداخل تاریخی جامعه را متوقع میسازد تا حکومتها تداخل «هرم فرهنگی با هرم مدیریت سیاسی» را که در همه جای جهان وجود دارد رعایت کنند.
اکنونکه ۴۵ سال از انقلاب میگذرد و مهلت «دوران اضطرار» به سر آمده است کسانی که در سال نخست انقلاب به کار گمارده شدند، ۱۵ سال پیش بازنشسته شدهاند.
در درون دستگاههای تخصصی کارشناسانی تربیتشدهاند که بهتدریج نوبت مدیریت بر مبنای علم، تجربه و سطح درخوری که، در هرم فرهنگی دارند به آنان رسیده است.
در چنین شرایطی کوچک کردن دایره گزینش و بیاعتمادی به دیگران «بیاعتمادی متقابل» میآفریند و گماردن کسانی از عروس، داماد، خواهرزاده و برادرزاده معتمدان بدون صلاحیت علمی و تجربی به مسئولیتها نوعی فساد است و موجب دلسردی مردم و افزودن بر تعداد مهاجرت دلسوزان این ملک و ملت و آشفتگی میشود. مردم از کسانی که مسئولیتها را کسب میکنند توقع سواد حرفهای، ادبی، کار، تخصص، دانش لازم و تجربهدارند.