انتخاب و معرفی وزیر پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش بدون سابقه اجرایی و مدرک تحصیلی معتبر جامعه را نگران کرده است، چرا در دولت سیزدهم افراد با توجه به تخصص و کارنامه اجرایی معتبر و درخشان انتخاب نمیشوند؟ آیا حرکت به سوی جوانگرایی بدون تخصص و تجربه آینده کشور را به خطر نمیاندازد؟
باعث تأسف است که سیستم کشور اینچنین دچار کمبود اشخاص متخصص و باصلاحیت شده است. امر آموزش و پرورش بالاترین درجه اهمیت در جامعه را دارد و جای بسی شگفتی است که برای این کار وزیری را میگمارند که آشنایی لازم و کافی با وزارت آموزش و پرورش ندارد. یعنی شخص دیگری برای این سمت نبود؟ چه الزامی وجود دارد که همه وزرا و معاونین و مدیران از درون هیئتها و دامادها و خویشاوندان و از حلقه کسانی انتخاب شوند که به دیگران اعتماد ندارند این مملکت 80 میلیون جمعیت دارد و دهها هزار فرهیخته دارد که تنها فارغ از این روابط غیرسالم، می توان آنها را دید و به کار گرفت.
به نظر میرسد حلقه انتخاب در دولت محدودشده، چرا دولت سیزدهم با وجود شعار فراجناحی بودن در انتصابها تنگنظر است؟
من باز هم تأسف میخورم که فرد ناشناختهای را برای چنین مسئولیت مهمی انتخاب میکنند. چهل چهار سال از انقلاب میگذرد. اگر در سالهای ابتدایی انقلاب نسبت به افرادی که داخل سیستم بودند بیاعتمادی وجود داشت و آنانی که در رژیم سابق تحصیلکرده و پرورش پیداکرده و تربیتشده بودن را پس میزدند، امروز که آن طیف دیگر بر سرکار نیست! یا مردهاند یا بازنشستهاند. این عناصر در سیستم حکومتی امروز ایران حضور ندارند. چرا باید حلقه انتخاب را این همه تنگ کرد؟ در نظامهای اصولی افراد طی زمان مراحلی را طی میکنند و بسته به لیاقت و شایستگی خود در کار اداری مدیر، معاون، رئیس اداره، مدیرکل و معاون وزیر میشوند. امروز باید دهها نفر از افراد نخبه و کار بلد در هر وزارتخانهای وجود داشته باشد. در چنین مراحلی از بین کسانی که صلاحیت داشتند و کار در وزارت را میشناسند و با چم و خم کار و نقاط قوت و ضعف وزارتخانه آشنایی دارند انتخاب میشوند و بعد وارد عرصه میشوند. این اهانت به نظام است که بگوییم امروز نتوانستهایم در هر بخش و هر حوزهای افرادی با لیاقت تربیت و معرفی کنیم و امروز تنها به خویشاوندان و دامادها و افراد امنیتی اعتماد داریم و بقیه غیرقابلاعتماد هستند! اینجا بیاعتمادی وجود دارد. مشاهدات نشان میدهد که سیستم به افراد و کارشناسان اعتماد ندارد و متأسفانه ارتباط گرایی تنها در حوزه صنفی و عقیدتی نیست، بلکه پای ارتباطات فامیلی به میدان انتصابهای مهم کشیده شده است که این نشانه خوبی در سیستم اداری نیست.
آیا این انتخابها و انتصابها صرفاً در حوزه احقاق شعار جوانگرایی در دولت سیزدهم است؟
من آقای باغ گلی را نمیشناختم. آقای فیاضی را هم نمیشناسم و درست نیست نشناخته در مورد او قضاوت کنم اما چنانچه که ایشان سابقه خدمات اداری و مدیریتی در وزارت آموزش و پرورش دارد و از سطوح پایین این وزارت خانه به این مرحله رسیده است و انواع مدیریتها را در این وزارت تجربه کرده و از مراحل میانی با لیاقت عبور کرده است و صلاحیت خود را ثابت کرده است، که هیچ. اما اگر تنها مدرک او دامادی و خویشاوندی و این حرفها است و از جایی به او دکتری دادهاند و تجربه و توانایی این مسئولیت در او وجود ندارد، آن زمان این انتصاب درست نیست. مدرک و این موارد که اهمیتی ندارد. وزیر باید مراحل حرفهای را در آن وزارتخانه گذرانده باشد.
وزارت آموزش و پرورش به وزیری با چه تواناییهایی نیاز دارد؟
تحصیلات حوزوی نیز نوعی از تحصیل است که فرد با مردم در تماس بوده و میتواند خود را بسازد. ولی سوابق شغلی آقای فیاضی مهم است. ببینید فقط وزارت آموزش و پرورش نیست. وزیر نیرو باید از وزارت نیرو و از بین کسانی که از ردههای پایین قدم به قدم ایستاده و کارکرده و بالا آمدهاند انتخاب شود. وزیر اقتصاد باید از درون وزارت اقتصاد و دارایی و از بین کارشناسان درجه یک که به تمام امور واقف هستند انتخاب شوند. در وزارت کشاورزی باید از کارشناسان کشاورزی که در چهار دهه پیش خود را وقف این عرصه کردهاند انتخاب شوند. صدها مهندس و اقتصاددان و کارشناس در وزارت ترابری کارکردهاند وزیری که انتخاب میشود باید تربیت این مجموعه را طی کرده باشد و امتحان کارآمدی و لیاقت خود را پس داده باشد. در هر دستگاهی باید کسانی را از داخل همان سیستم انتخاب کرد نه داماد فلان کس و برادر زن فلانی. واقعاً مدرک مهم نیست باید در این کار به خصوص استاد باشند و خود را در آن مجموعه ثابت کرده باشد و بین افراد آن وزارت و در آن سیستم احترام داشته باشد. حالا باید این نکته را بررسی کنیم آیا آقای فیاضی این مشخصات را دارد؟