روزنامهنگاریای میخواهیم که میان نقد واقعی عملکرد و «ماهیگیری در آبهای گلآلود» تمایز قائل شود. روزنامهنگاری آسیایی باید دستاوردهای ملی را جشن بگیرد، زیرا شایستهی قدردانیاند؛ اما همزمان باید با کاستیها روبهرو شود، چراکه چشم بستن بر نقصها خیانت به رسالت این حرفه است.
عشق واقعی به جامعه در چاپلوسی نیست؛ در توانمند کردن مردم است، تا آگاهتر، تواناتر و در همه حال بهتر شوند.
روزنامهنگاریای میخواهیم که از طرح پرسشهای سخت نهراسد. جستوجوی دیدگاههای متعدد امتیاز دادن نیست؛ احترامی است به خواننده، شنونده و بیننده. این کار، انصاف در برابر حقیقت و عدالت برای واژه است. رسانهای که رویدادها را یکسویه روایت میکند، روزنامهنگاری نمیکند؛ روابط عمومیای است در لباسی دیگر.
روزنامهنگاریای میخواهیم که قدرت زبان را بشناسد: واژه میتواند برافرازد، پیوند بزند، افشا کند و التیام بخشد. روزنامهنگاری باید پلی باشد میان حاکمیت و مردم، و میان فرهنگهای گوناگون در این قارهی متنوع. وظیفهاش کاشتن اعتماد است، نه فرسودن آن با بیدقتی، هیجانزدگی یا نمایشگری.
روزنامهنگاریای میخواهیم که به شعور مخاطبان خود توهین نکند.
خستهایم از تیترهایی مانند «ناخنم شکست»، «کدام رنگ بامزهتر است؟» یا «برای شام چی بخورم؟». خستهایم از رسانهها و تأثیرگذارانی که در پیِ مُدهای زودگذرند و فراموش کردهاند مأموریت رسانهی جدی سرگرم کردن نیست؛ روشن کردن ذهنهاست. روزنامهنگاریای میخواهیم که باور داشته باشد مخاطبش شایستهی چیزی فراتر از سطحینگری است؛ چرا که پشت هر ستون روزنامه، هر برنامهی رادیویی و هر صفحهی نمایش، ذهنی نشسته که میخواهد بفهمد، نه آنکه صرفاً مشغول شود. روزنامهنگاری آسیایی باید بیهیچ مصالحهای بپذیرد که کودکان ابزار تمسخر نیستند، سالمندان سوژهی مضحکه نیستند و فرودستان وسیلهای برای جمع کردن لایک و دنبالکننده نیستند. انسانیت تاکتیک رسانهای نیست؛ هستهی وجدان این حرفه است. روزنامهنگاریای میخواهیم که بداند احترام با «اینفلوئنسر» ساختن به دست نمیآید؛ با وجدانی زنده و واژهای مسئول و اندیشیده حاصل میشود. رسانهی آسیایی وقتی سخن میگوید باید اثر بگذارد، و وقتی سکوت میکند باید سکوتی از سرِ شأن باشد. روزنامهنگاریای میخواهیم که پیش از آنکه سکویی برای خبر باشد، مدرسهای برای اخلاق باشد؛ مدرسهای که نسل آینده را با معنای واژه، قداست آن و ارزش حقیقت آشنا کند. در نهایت، روزنامهنگاریای میخواهیم که برای مردم باشد؛ روزنامهنگاریای که همچون قلب، زمانی که از سر عشق مینویسد صادق است، و همچون ذهن، زمانی که روشن میاندیشد بیپیرایه است: بیمحاسبه، بیچاپلوسی، بیباک. روزنامهنگاریای میخواهیم در شأن ملتهای آسیا و مردمش. زیرا هنگامی که روزنامهنگاری از حقیقت جدا شود، به چیزی بیش از صداهای بیمعنا بدل نخواهد شد.