رضا دستجردی: فلسفه اپیکوری تلاش میکند انسانها را از ترسها و اضطرابهایی مثل ترس از مرگ و خدایان خلاص کند. اپیکور به دنبال آرامش ذهنی (آتاراکسیا) است و معتقد بود لذت عقلانی و دوری از درد، کلید خوشبختی است.
«فلسفه اپیکوری» بهقلم کاترین ویلسون استاد بازنشسته دانشگاه یورک و ترجمه مجتبی پردل از تازههای نشر ثالث است. فلسفه اپیکوری را معمولاً با دیدگاهی بیغمانه به زندگی و جستوجوی لذت در پیوند میدانند، بهویژه لذتهای خوان و خوراک. با این همه، اپیکوریسم نظام فلسفی پیچیده و متمایزی بود که بر سادگی و میانهروی تأکید مینهاد و طبیعت را برساخته اتم و خلأ میدانست.
در ابتدای کتاب، میان معانی اپیکوریسم خلطهایی صورت میگیرد، از جمله خطاکاران در مقابل انسانهای رهاییبخش. نهایتاً تعریف صحیح اپیکوریسم کدام است؟
اپیکور بهعنوان یک عامل «رهاییبخش فکری» شناخته میشود، چون فلسفهاش تلاش میکند انسانها را از ترسها و اضطرابهایی مثل ترس از مرگ و خدایان خلاص کند. اپیکور به دنبال آرامش ذهنی (آتاراکسیا) است و معتقد بود لذت عقلانی و دوری از درد، کلید خوشبختی است، این یعنی فلسفهاش میتواند آدمها را از دغدغههای بیجهت رها کند. از طرف دیگر، در افواه عمومی، اپیکور به «لذتطلب» بودن شهرت پیدا کرده؛ چون خیلیها فلسفه او را صرفاً معادل پیگرفتن لذتهای فوری و جسمانی میدانند، که البته برداشت اشتباهی است. اپیکور خود بر لذتهای ساده، طبیعی و عقلانی، نه لذتهای افراطی و زودگذر تأکید داشت.
جان استوارت میل، نخست در کتاب «فایدهگرایی»، میان اپیکوریسم با خوکصفتی پیوندی دیرینه مییابد، بعد اپیکوریسم را تنها پایه فلسفی استوار برای اصلاح اجتماع به شمار میآورد. نهایتاً از نگاه جان استوارت میل چه میفهمیم؟
ارتباط اصلی این دو متفکر در این است که هر دو فلسفه در اصل بر اهمیت خوشی و کاهش رنج تأکید دارند و میل تا حدی میتواند به عنوان توسعهدهنده و مدرنترکننده ایدههای اپیکوری درباره خوشی و اخلاق دیده شود، البته در بستر اجتماعی و سیاسی متفاوت. شباهتها و ارتباطها: ۱. تمرکز بر لذت و خوشی: هر دو فلسفه، محور اخلاق را حول مفهوم «لذت» و «خوشی» میچرخانند. اپیکور لذت را هدف نهایی زندگی میدانست، و میل هم بر اساس فایدهگرایی میگفت که باید بیشترین خوشی برای بیشترین افراد فراهم شود. ۲. کاهش رنج و درد: اپیکور تأکید داشت که هدف اصلی، رسیدن به زندگی بدون درد و اضطراب است، و میل نیز در فایدهگرایی خود، رنج کمتر و خوشی بیشتر را معیار خوبی و بدی میدانست. ۳. رویکرد عقلانی به لذت: اپیکور لذت را بهعنوان چیزی که باید با عقل و دوراندیشی به دست آید میدید، نه صرفاً پیروی از لذتهای آنی. جان استوارت میل نیز در نسخهای پیشرفتهتر از فایدهگرایی، لذتهای با کیفیت بالاتر (مثل لذتهای ذهنی) را برتر از لذتهای صرفاً جسمانی میدانست. تفاوتها: ۱. فلسفه اپیکور بیشتر بر زندگی فردی و آرامش ذهنی متمرکز بود، در حالی که میل بیشتر بر ابعاد اجتماعی و سیاسی خوشی (مثل عدالت اجتماعی و رفاه عمومی) تأکید داشت. ۲. فلسفه میل در چارچوب اخلاق اجتماعی و قانون بود، اما اپیکور فلسفهای بود درباره سبک زندگی و سعادت شخص.
نقش تیتوس کاروس لوکرتیوس در شرح و بسط مکتب اپیکوریسم چه بود؟
لوکرتیوس فلسفه اپیکور را به صورت یک شعر فلسفی بلند و منظوم بیان کرد که خواندن آن نسبت به متون فلسفی خشک و دشوار آن زمان، جذابتر و قابلفهمتر بود. این کار به جذب افراد بیشتری به این فلسفه کمک کرد: ۱. تبیین اصول بنیادین اپیکوریسم: او به وضوح نظریات اصلی اپیکور را شرح داد؛ مثل اتمگرایی (تمام مواد از ذرات اتمی تشکیل شدهاند)، طبیعت بدون ترس از خدایان و مرگ، و اهمیت لذت به عنوان هدف زندگی. این توضیحات به حفظ و انتقال اصول اپیکور به نسلهای بعدی کمک کرد. ۲. رد خرافات و ترسها: لوکرتیوس سعی کرد ترسهای غیرمنطقی از خدایان، مرگ و جهان پس از مرگ را که مانع رسیدن به آرامش ذهنی میشد، با استدلالهای فلسفی و علمی از بین ببرد. این بخش بسیار مهمی از فلسفه اپیکوری است که آرامش را به عنوان هدف نهایی معرفی میکند. ۳. گسترش فلسفه اپیکور در جهان روم و بعدها در غرب: با وجودی که اپیکور یونانی بود، اما لوکرتیوس به عنوان فیلسوف رومی کمک کرد تا این فلسفه وارد فرهنگ رومی و به دنبال آن در دورههای بعدی، در فرهنگ غربی گسترش یابد.