الیور رولوفس، کارشناس ارشد مسائل اروپا می نویسد، اگر قاره ما می خواهد به ایفای نقش پیشرو در شکل گیری جهانی شدن ادامه دهد، چاره ای جز استفاده از باز کردن پتانسیل های موجود در پس گسترش بلوک ندارد.
گسترش اخیر اتحاد بریکس شوک به سیاست جهانی وارد کرده است.
با پیوستن آرژانتین، اتیوپی، مصر، ایران، عربستان سعودی و امارات متحده عربی به این صفوف، سؤالاتی در مورد پیامدهای آن برای اروپا و غرب مطرح می شود.
آیا این تهدیدی برای رهبری غرب است یا فرصتی برای ثبات در صحنه جهانی؟
در قلب این دگرگونی، گنجاندن وزنه های سنگین کشورهای خلیج فارس، عربستان سعودی و امارات، که هر دو متحد قدیمی غربی هستند، قرار دارد.
با این حال، اروپا باید فراتر از تفاسیر سطحی نگاه کند تا پتانسیل نهفته این توسعه را تشخیص دهد.
اهمیت خلیج فارس
از هر تحلیلگر حوزه خلیج فارس بپرسید، آنها به شما خواهند گفت: این یک اقدام دیپلماتیک نیست، بلکه یک تعهد راهبردی دو کشور خلیج فارس برای حفظ منافع خود و تضمین ثبات بلندمدت، امنیت انرژی و رفاه است. اروپا باید به پیامدهای گسترده تر توجه کند.
اولاً، منطقه به عنوان یک مرکز جهانی برای رویدادها و کنفرانسهای برجسته، از کنفرانس آتی تغییرات آب و هوایی سازمان ملل متحد COP28 در دبی گرفته تا مذاکرات صلح در دوحه در طول بحران افغانستان، پدیدار شده است. این کشور به عنوان یک چهارراه مهم برای همکاری کشورها و ایجاد اتحاد عمل می کند و امارات متحده عربی به عنوان یک گردهمایی جهانی بین مناطق مختلف عمل می کند.
ثانیاً، با توجه به نفوذ سیاسی قابل توجهی که این غولها در اقتصاد جهانی دارند، گنجاندن عربستان سعودی و امارات در بریکس مزایای زیادی را به همراه دارد.
افزودن آنها نظم جهانی متعادلتری را ترویج میکند و آنچه را برخی ممکن است به عنوان احساسات ضدغربی بریکس تصور کنند، که عمدتاً توسط روسیه پوتین و چین شی جینپینگ هدایت میشود، کاهش میدهد.
حضور کشورهای حاشیه خلیج فارس در بریکس برای اتحادیه اروپا حیاتی است
امارات، عربستان سعودی که به عنوان مجرای بین آسیا، آفریقا و کشورهای بریکس عمل می کنند، فرصت های متعددی را به اروپا ارائه می دهند.
تعامل با این کشورهای حاشیه خلیج فارس میتواند مسیری را که بریکس در آینده در پیش خواهد گرفت، تحت تأثیر قرار دهد و اتحادهای جهانی را فراتر از شرکای سنتی غربی متنوع کند.
این رابطه پویا می تواند نقشی محوری در اتحادیه اروپا داشته باشد و روابط اروپا و خلیج فارس را تا حدی در چارچوب بریکس شکل دهد و در عین حال از منافع و ارزش های اروپا محافظت کند.
در این راستا، اروپا، به ویژه آلمان، با توجه به اهمیت خلیج فارس در بازار جهانی انرژی، از این مشارکت سود می برد و امنیت انرژی را افزایش می دهد.
آژانس بین المللی انرژی های تجدیدپذیر (IRENA) بر تعهد آن به فناوری های سبز تاکید دارد.
به طور مشابه، بیابان های وسیع منطقه خلیج فارس برای پروژه های خورشیدی مانند Desertec ایده آل هستند و دسترسی استراتژیک آن به آبراه ها انرژی باد و شهرنشینی پایدار مانند مصدر سیتی را تسهیل می کند.
تعهد آلمان به پایداری با تخصص امارات متحده عربی و فنآوری پاک و انرژیهای تجدیدپذیر هماهنگ است و حفاظت از آب و هوای جهانی را ارتقا میدهد.
به طور کلی، ثبات ژئوپلیتیکی برای توسعه کشورهای خلیج فارس که با منافع اروپا و غرب، به طور کلی تر، همسو است، بسیار مهم است.
بنابراین، تعامل اروپا با خلیج فارس در شکل دادن به آینده سیاست جهانی از طریق همکاری سازنده با امارات متحده عربی و عربستان سعودی و در نتیجه، بریکس حیاتی است.
اروپا میتواند موقعیت ژئوپلیتیک خود را تقویت کرده و وابستگی به چند متحد منتخب را با یافتن تعادلی که در راستای منافع خود و در عین حال ارتقای ثبات و همکاری باشد، کاهش دهد.
در پس زمینه چنین نظم جهانی در حال تغییر، قاره ما چاره ای جز استفاده از این فرصت برای باز کردن پتانسیل های موجود در پس گسترش بلوک ندارد، اگر بخواهد به ایفای نقش اصلی در شکل گیری حکومت جهانی جدید ادامه دهد.