ستاره صبح-
حجتالاسلام دکتر داود فيرحي در اين نشست به بیان مطالبي درباره «اصلاح و مکانيزمهاي اصلاح» پرداخت و گفت: متفکران چهار معنا براي لغت «اصلاح» در نظر ميگيرند: رفع عيب يک سيستم، بهينهسازي سيستم، رفع اختلاف بين نهادها و نيروهاي کارگزار و اصلاح پیشگیرانه. عدهاي میگویند اصلاحات ناممکن به نظر ميرسد؛ به نظر من در چنين شرايطي بايد يا راهي يافت يا راهي ساخت، زیرا راهي غيرازاين هم وجود ندارد. دليل اهميت اصلاح دولت اين است که جامعه ما ازجمله جوامع داراي دولت بزرگ است. دولتهاي بزرگ دولتهاي فراگير هستند، ولي بههرحال امروز دولت از قبل تولد تا زمان مرگ شهروندان را سياستگذاري و کنترل ميکند. به همين دليل مقدمه هر اصلاحي در جامعه اصلاح دولت است. بهطور شهودي يک اجماع در ضرورت اصلاح حکمراني وجود دارد. به عبارتی در ميان اصولگرايان، اصلاحطلبان، شهروندان خاکستري و ناظرانِ سيستم، اجماعي در مورد ضرورت اصلاح وجود دارد؛ اما در مورد مکانيزم و فرآيند اصلاح اختلافنظر هست. معمولاً دولتهاي سنتي و بخشي از جامعه ما معتقد هستند که اصلاح مترتب بر اصلاح کارگزاران است و بايد آنها را اصلاح کرد؛ اين افراد معتقدند نهادها اهميت چنداني ندارد.
نگاه به افراد يا نهادها
وی افزود: اصولگرايان معتقدند که نهادها را نبايد نقد کرد، بلکه بايد افراد را اصلاح کرد. در حوزه انديشه سياسي اين نظريه ايرادي دارد و آن مبناي انسانشناسي خطاي اين تئوري است. اينها فکر ميکنند وقتيکه انسانها خوب باشند، خوب عمل ميکنند، درحاليکه هيچگاه در حوزه سياست بين خوبي آدمها و خروجي عمل خوب سياسي ملازمه دقيقي وجود ندارد و اتفاقاً بعضي مواقع ملازمه معکوس هم هست. دومين نگاه اصلاح نهادهاي حکمراني است. در جامعه ما گروهي مفهوم اصلاح را متوجه شدهاند، اما تعدادي هستند که به مشروعيت و ضرورت آن توجه نميکنند. بعضي از حکومتها ازنظر نهادي خودسامان و اصلاحگر هستند؛ اما يک سري نظامها دستي هستند و نهادها بهگونهاي ساختهشدهاند که احتياج به يک نيروي محرکه بيروني دارند و خودبهخود نهتنها همديگر را اصلاح نميکنند، بلکه ميل به تعارض هم دارند. سيستم سياسي ما از جنس دوم است يعني نميتواند بحرانها را از پیش هشدار دهد، چه برسد به اينکه آنها را اصلاح کند. به اين دليل نظريه اداره جامعه بسيار اهميت دارد. اگر رهبران اجتماعي، سياسي و مذهبي متوجه خطاهاي سيستم نشوند و براي اصلاح آمادگي نداشته باشند، سيستم دچار اختلال خواهد شد. ما چارهاي نداريم جز اينکه نظام سياسي را در دانشگاهها تدريس کنيم و توضيح دهيم تا نظام بپذيرد که خودکار شود و يک سري از قوانين را اصلاح کند. در نظامهاي دستي معمولاً قانون، تابعي ازنظر مسئولان است. به عبارتی قانون هست، ولي مواد قانوني به مسيري حرکت ميکند که قانون را صوري ميکند؛ اما در نظامهاي خودگردان قانون خاصيت نهادي دارد و کارگزاران را در قالبهاي الزامآور نسبي مهار ميکند که نتايج در عمل منسجمتر است.
ويژگي قانون اساسي
فيرحي بابيان اينکه يکي از مسائل مهم کشور قانون اساسي است، گفت: اين قانون بهرغم تمام پارادوکسها، تعارضها و عدم انسجامهايي که دارد، يک ويژگي مهم دارد که در اصل ششم تأکيد ميکند و آن این است که همهچيز بايد بر اساس انتخابات باشد. اصل 26 از احزاب صحبت ميکند. اصل 99 شوراي نگهبان را ناظر بر انتخابات کرده است. بهصورت منطقي پيشرفتهايي در قانون احزاب هست، اما دو عيب اساسي دارد؛ يکي اينکه قانون احزاب گره ارگانيک به احزاب نخورده است، بنابراين شوراي نگهبان ميتواند تفسير کند که انتخابات نيازي به احزاب ندارد و بهاينترتيب احزاب بهجاي اينکه به موتور انتخابات تبديل شوند، به کساني تبديل ميشوند که بايد اين انتخابات را هل دهند و پرشور کنند.نظامهايي که بعد از يک انقلاب در خاورميانه تأسيس ميشوند، بهخصوص آنهايي که تحت تأثير انديشههاي اسلامي تأسيس ميشوند، هميشه در دو موضوع سلبي يعني «استبداد» و «استعمار» پيروز شدهاند و شعار آنها هم «استقلال» و «آزادي» است، ولي بهتدريج مشکل در اين نظامها پيدا ميشود و آن اولويت استقلال و امنيت به مفهوم آزادي است و آزادي و دموکراسي تا زماني که استقلال و امنيت تهديد ميشود به تأخير ميافتد و چون به دليل شرايط منطقه هيچگاه استقلال کامل تضمين نميشود و امنيت کامل هم تحقق پيدا نميکند، نوبت به مفهوم آزادي نميرسد؛ بنابراين احزاب و جريانهايي که بر اصلاح تأکيد ميکنند متهم ميشوند. يک بحث مهم در نظامهاي دستي اهميت مسئوليت رهبران است. در سيستمهايي مثل ما بهخصوص رهبران سياسي و مذهبي بيشترين مسئوليت را دارند که استارت اصلاحات را بزنند چون بدون حرکت آنها انجام اصلاحات شدني نيست.عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران در خصوص فساد گفت: فساد صفت ذاتي هر سيستم سياسي است، ولي هرچقدر فساد از مسئولان سيستم و ارزشهاي بنيادين دور و در جاهای ديگر فعال شود به نفع ماست.