تخریب محیطزیست، دیگر یک بحران پنهان یا مسئلهای تخصصی نیست؛ نشانههای آن در هوا، آب، خاک و سبک زندگی روزمره ما قابللمس است. در دهههای گذشته، جنگلها، کوهها و سواحل شمال کشور نهتنها ذخایر طبیعی، بلکه بخشی از حافظه فرهنگی و زیستی ما بودهاند. امروز اما توسعهای شتابزده و فاقد پیوستهای اخلاقی و محیطزیستی، این سرمایههای بین نسلی را به کالایی مصرفی تبدیل کرده است؛ کالایی برای لذت کوتاهمدت امروز، به بهای محرومیت فردا. هوای پاک، به تعبیر ویلیام گلاسر، روانشناس و نظریهپرداز آمریکایی، یکی از بنیادیترین نیازهای انسان است؛ نیازی که بی آن، امنیت روانی، سلامت جسم و حتی احساس تعلق اجتماعی فرومیریزد.
*تصمیمهای کلان و خرد، این حق بدیهی نادیده گرفتهشده است؛ از تغییر کاربری بیرویه اراضی طبیعی گرفته تا ساختوسازهایی که تنها بخش کوچکی از سال مورداستفاده قرار میگیرند. مارگارتمید، مردمشناس برجسته آمریکایی که با مطالعات میان فرهنگی خود درباره رشد و آموزش انسانها شناختهشده است، نشانه آغاز تمدن را درمان یک استخوان شکسته میدانست؛ لحظهای که انسان مسئولیت رنج دیگری را میپذیرد. اگر این تعریف را بپذیریم، پرسش تلخ این است:
*آیا ما در برابر رنج طبیعت و نسلهای آینده، هنوز متمدنانه رفتار میکنیم؟ مسئله محیطزیست، صرفاً مسئله درخت و خاک نیست؛ مسئله حکمرانی، اخلاق و انتخاب است.
*هر جادهای که بدون ارزیابی ظرفیت اکولوژیک کشیده میشود، هر ویلایی که جای جنگل مینشیند و هر سکوتی که در برابر تخریب اختیار میشود، تصمیمی است که پیامدهای آن سالها بعد آشکار خواهد شد. اما هشدار، اگر به راهکار ختم نشود، به یأس میانجامد.
*تجربه جهانی نشان میدهد که میتوان میان بهرهمندی انسان و حفظ طبیعت، تعادلی عقلانی برقرار کرد؛ بهشرط آنکه توسعه، هوشمند و مسئولانه طراحی شود. راهکارهای عملی و فوریتی شامل حرکت بهسوی اقامتگاههای جمعی بهجای ویلا سازی پراکنده است، بهطوریکه مجتمعهای هتل یا اقامتگاههای خانوادگی در تمام طول سال بهرهبرداری شوند و با مدلهای اقتصادی مناسب، امکان استفاده طیف وسیعتری از خانوادهها فراهم گردد؛ این اقدام نهتنها فشار بر جنگلها و زمین را کاهش میدهد، بلکه حفظ طبیعت را تسهیل میکند.
*توسعه گردشگری پایدار با مشارکت جوامع محلی، ایجاد مسیرهای طبیعتگردی کنترلشده و کمپهای استاندارد، میتواند منبع درآمد پایدار برای ساکنان فراهم کند بدون آنکه تخریب محیطزیست را افزایش دهد. تشویق به تغییر کاربری قانونی و پایدار نیز ضروری است؛ صدور مجوز صرفاً برای هتلها و کمپهای استاندارد، جلوگیری از تغییر کاربری غیرمجاز جنگلها و وضع مالیات یا جریمه برای زمینهای کم استفاده یا غیرقانونی، ازجمله اقداماتی است که اجرای آنها اثرگذاری طولانیمدت دارد.
*جبران وضعیت موجود، از طریق بازخرید یا اصلاح پروژههای ویلایی تک خانواری و تبدیل آنها به اقامتگاههای جمعی یا فضای سبز، و همچنین تشویق به کاشت درخت و احیای پوشش گیاهی در اطراف اقامتگاهها، میتواند تعادل ازدسترفته را بازگرداند. این پیشنهادها نه آرمانیاند و نه دور از دسترس؛ تحقق آنها بیش از هر چیز، نیازمند اراده سیاستگذار و شجاعت تصمیمگیری برای ترجیح منافع بلندمدت عمومی بر سودهای کوتاهمدت فردی است.
*امروز، بیش از هر زمان دیگر، به بازتعریف مفهوم پیشرفت نیاز داریم. پیشرفتی که در آن، صفهای سبز تنها در قاب تصویر نمانند و وجدانهای خاکستری دوباره به رنگ مسئولیت و همدلی بازگردند. آیندهای که نام طبیعت را یدک میکشد، تنها زمانی محقق میشود که بپذیریم هر تصمیم امروز ما، نفس فردای فرزندانمان را شکل میدهد.