سالهای ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۵، تهرانیان و اسدی با همکاری رادیو و تلویزیون ملی ایران و مراکز علمی فرانسه، به بررسی افکار، ارزشها و نگرشهای مردم پرداختند. پژوهش نشان داد جامعهای که ظاهراً در مسیر توسعه بود، در عمق با بحران معنا، شکاف فرهنگی و نارضایتی پنهان مواجه بود.
شباهت گذشته با امروز
یکی از شباهتها، بازگشت به همان نوع توسعهی نامتوازن است. جامعه امروز، اگرچه در شاخصهای تکنولوژیک، آموزشی و ارتباطی رشد کرده، اما رشد درک، همدلی، گفتوگو و اعتماد عمومی همسنگ آن نبوده است. علت این است مانند دهه ۵۰، بخش بزرگی از مردم احساس میکنند شنیده نمیشوند، دیده نمیشوند و سهمی در تصمیمگیریها ندارند.
شکاف میان نخبگان و مردم نیز تکرار شده است. همانگونه که در آن زمان، دانشگاهیان و مدیران دولتی در مدار متفاوتی از زندگی روزمره مردم حرکت میکردند، امروز نیز نخبگان فکری و سیاستگذارها اغلب در مدار فرهنگی و زبانی جداگانهای قرار دارند. این شکاف نه تنها اقتصادی، بلکه فرهنگی و زبانی است و زبان نخبگان دیگر طنین لازم را در جامعه ندارد.
واکنش مردم به بحران معنا نیز به نوعی مشابه گذشته است. در دهه پنجاه، مذهب پناهگاه مردم در برابر مدرنسازی بیریشه بود؛ جایی برای حفظ معنا و هویت در میان تلاطم. امروز نیز، نشانههای جامعه ما از بازگشت به مذهب از نوع معنویت شخصی و بیواسطه حکایت دارد. مردم امروز نیز به دنبال جایی برای باور، امنیت روانی و هویت هستند و وقتی آن را در ساختار رسمی نمییابند، به درون یا به حاشیه پناه میبرند. بیاعتمادی نهادی و فرسودگی اجتماعی نیز استمرار یافته است؛ جامعه امروز، نه از بیتفاوتی، بلکه از فرسودگی ناشی از شنیدهنشدن عقبنشسته است. دین گریزی امروز الزاما نفی ایمان نیست؛ نشانه خستگی از تحمیل، ریا، و سوء استفاده از مذهب است. ایمان اگر چه از قالبها گریخته، اما در دلها بیدار تر و صادق تر جای گرفته است. این نکات با یافتههای پژوهش «صدایی که شنیده نشد» مطابقت دارد.
تفاوتهای دیروز با امروز
با این حال، جامعه امروز آگاهتر و متکثرتر از گذشته است. سطح سواد، دسترسی به رسانه، ارتباط جهانی و تجربه زیسته، بهمراتب بالاتر رفته و اعتراض و مطالبه مردم، از عصیان کور، به مطالبهای بلوغیافته و در جستوجوی تعادل تبدیل شده است. زنان، امروز بازیگران آگاه تغییرند و نهتنها در عرصه عمومی حضور دارند بلکه در حال بازتعریف ارزشهای اجتماعیاند، موضوعی که با رسالت توانمندسازی زنان و مادران برای ساختن دنیایی معنادار پیوند دارد. گفتوگو از پایین به بالا در جامعه افزایش یافته است. شبکههای اجتماعی، رسانههای مستقل و فضاهای میانفردی سبب شدهاند که صداها حتی اگر شنیده نشوند، خاموش نمانند. به این معنا، جامعه هنوز امید به اصلاح تدریجی را از دست نداده است.
پیام پژوهش دیروز برای امروز
پژوهش «صدایی که شنیده نشد» هشدار داد که توسعه پایدار نیست مگر آنکه انسان، اعتماد و معنا در محور آن باشد. تجربه تاریخی نشان میدهد زمانی که سیاست، اقتصاد و فرهنگ از «نور درون انسان» جدا شوند، هر چقدر هم در ظاهر برنامهریزی شود، زمین جامعه ترک برمیدارد.
بازخوانی این پژوهش امروز، بیش از هر زمان، ضرورت بازشناسی خود، احیای گفتوگو و بازسازی اعتماد را یادآور میشود. صدایی که نیمقرن پیش شنیده نشد، هنوز ما را فرا میخواند تا مسیر توسعه را با انسان، معنا و اعتماد پیوند بزنیم.
راهکارها
1. گفتوگوهای بیننسلی و میانقشری: تا زبان نسلها و طبقات دوباره به هم نزدیک شود و «فهم متقابل» جایگزین قضاوت شتابزده شود.
2. بازتعریف آموزش و رسانه بهعنوان بستر معنا، نه ابزار اطلاعرسانی: تا در مدارس و رسانهها، انسان یاد بگیرد چگونه ببیند، بشنود و اعتماد بسازد.
3. توانمندسازی زنان و جوانان بهعنوان حاملان گفتوگو و تعادل اجتماعی: نه بهعنوان گروههای مطالبهگر، بلکه بهعنوان کنشگران سازنده.
4. توسعه اخلاق گفتوگو در سیاست و مدیریت: یعنی یادگیری شنیدن، شفافیت، پاسخگویی و بازگرداندن سرمایه اجتماعی اعتماد.
5. بازپیوند توسعه با معنا و روح انسان: تا تصمیمسازیهای اقتصادی و فرهنگی، نه فقط بر شاخصها، بلکه بر احساس زیستۀ مردم تکیه کنند.
اینها شاید ساده به نظر آیند، اما از دل همین سادگی است که مسیر پیچیده بازسازی اعتماد آغاز میشود همان صدایی که اگر شنیده شود، میتواند آیندهای روشنتر برای این سرزمین رقم بزند.