در سالهایی که گذشت، انحلال سازمان ملی جوانان و ادغام آن در وزارت ورزش و جوانان با شتابی انجام شد که امروز بسیاری از صاحبنظران آن را تصمیمی غیر کارشناسی و هزینهساز ارزیابی میکنند. اکنون زمان آن رسیده است که با نگاه عقلانی و مبتنی بر خرد جمعی، درباره احیای دوباره این نهاد ضروری بیندیشیم.
واقعیت آن است که جوان ایرانی امروز با مجموعهای از مسائل پیچیده و چندبعدی روبهروست؛ از دغدغههای شغلی و اقتصادی تا مسائل هویتی، فرهنگی، روانی و مشارکت اجتماعی. مدیریت چنین حوزه گسترده و حساسی، نیازمند یکنهاد تخصصی، چابک و مستقل است؛ نهادی که بتواند سیاستگذاری فرابخشی انجام دهد، میان دستگاههای مختلف هماهنگی ایجاد کند و در نهایت تصویری درست و مبتنی برداده از وضعیت نسل جوان ارائه دهد. ساختار کنونی وزارت ورزش و جوانان اگر با نیت خیر شکلگرفته باشد در عمل نشان داده که قادر به مدیریت همزمان دو حوزه کاملاً متفاوت نیست. بخش جوانان اغلب در حاشیه قرار میگیرد، بودجه محدودتری دارد و صدای آن در هیاهوی مسائل ورزش کمتر شنیده میشود.
سازمان ملی جوانان زمانی ایجاد شد که تصمیمسازتان کشور دریافتند باید نهادی وجود داشته باشد که «سرمایه انسانی کشور» را نه در قالب پروژههای مقطعی، بلکه با نگاه راهبردی و بلندمدت مدیریت کند. آن سازمان، با همه کاستیهایش، دستکم این ویژگی مهم را داشت که مسئولیت جوانان در یک جای مشخص و قابلپیگیری متمرکز بود. امروز که جامعه با سرعتی بیسابقه دستخوش تغییرات اجتماعی و فرهنگی است، اهمیت چنین نهادی بیش از گذشته احساس میشود.
مهمترین اصل این است که هیچ تصمیمی نباید بدون توجه به داده، پژوهش و تحلیل دقیق اتخاذ شود. حوزه جوانان بیش از هر عرصه دیگری به داده محوری، آیندهپژوهی و شناخت دقیق واقعیتهای اجتماعی نیاز دارد. احیای سازمان ملی جوانان میتواند این امکان را فراهم کند که برای جوانان، شاخصهای رسمی و قابلسنجش تعریف شود؛ نیازها و چالشهای آنان در سطح ملی و منطقهای پایش شود؛ و دولتها موظف باشند هرساله گزارشی روشن از وضعیت واقعی جوانان ارائه کنند.
یکی از مهمترین پیامدهای احیای این سازمان، تقویت مشارکت نسل جوان است. در سالهای اخیر، احساس فاصله میان نسل جوان و فرایندهای تصمیمگیری افزایشیافته است. بسیاری از آنان باور ندارند صدایشان شنیده میشود یا نقشی در آیندهسازی کشور دارند. سازمان ملی جوانان اگر با ساختاری بهروز و مبتنی بر مشارکت طراحی شود میتواند دروازهای برای حضور جوانان در شوراها، فرایندهای سیاستگذاری و نهادهای عمومی باشد. هیچ جامعهای بدون مشارکت نسل آینده، مسیر پیشرفت پایدار را تجربه نکرده و نخواهد کرد.
باید پذیرفت که سیاستگذاری در حوزه جوانان نباید قربانی پراکندگی، دوبارهکاری و مدیریت جزیرهای دستگاهها شود. امروز امور جوانان میان چندین وزارتخانه، شورا و نهاد تقسیمشده، اما هیچ نقطه مرکزی برای هماهنگی وجود ندارد. این وضعیت علاوه بر هدر رفت منابع، موجب سردرگمی جوانان و بیاثر شدن برنامهها شده است. احیای سازمان ملی جوانان میتواند یک مرکز مرجع و اتاق فرمان سیاستگذاری جوانان ایجاد کند؛ جایی که برنامهها تجمیع، سنجش و هماهنگ میشود.
از سوی دیگر، جهان جدید با مسائل تازهای مانند فضای مجازی، تغییر الگوهای ارتباطی، تحولات آموزشی، سبکهای زندگی جدید و فشارهای روانی گسترده روبهروست. حل چنین مسائل پیچیدهای نیازمند نهادی است که دانش جامعهشناسی، روانشناسی، علوم ارتباطات و اقتصاد را کنار هم بنشاند و سیاستهای هوشمندانه و مبتنی بر پژوهش ارائه دهد. اداره این حجم از مسائل، با ساختاری که اولویت اصلی آن ورزش حرفهای است، عملاً ممکن نیست.
بنابراین احیای سازمان ملی جوانان نه یک بازگشت ساده، بلکه حرکتی رو به جلو است؛ حرکتی برای شفافسازی، پاسخگویی، استقرار سیاستگذاری مبتنی بر خرد، و توجه واقعی به نسل آینده. این احیا میتواند نشانهای باشد از اینکه کشور میخواهد دوباره برمدار عقلانیت حرکت کند؛ میخواهد برای آینده تصمیم بگیرد، نه برای رفع نیازهای مقطعی. آینده هر کشوری از امروز آن ساخته میشود، و امروز ایران بیش از هر چیز به تصمیمهای خردمندانه در حوزه جوانان نیاز دارد.