امروز در آستانه زمستان ۱۴۰۴، کشور در میانه یکی از سختترین دورههای بیآبی تاریخ معاصر خود قرار دارد. سدهای تغذیهکننده تهران در آستانه خالی شدناند، آبخوانها با سرعتی بیسابقه افت میکنند و خشکسالی ممتد چشمانداز امنیت غذایی را تهدید میکند. گزارش پیش رو کوششی برای بازخوانی آن هشدارها و مقایسهشان با دادههای امروز است.وضعیت خشکسالی در کشور به حدی حاد شده که سی ان ان گزارش داده خشکسالی از فضا قابل مشاهده است.
مخازن خالی
آخرین گزارشهای رسمی منتشرشده در آبان و آذر ۱۴۰۴ نشان میدهد دستکم ۱۹ سد مهم کشور به کمتر از پنج درصد ظرفیت مفید رسیدهاند. میان آنها سدهای حیاتی اطراف تهران امیرکبیر (کاراج)، لتیان، لار و طالقان در پایینترین تراز ذخیره طی حدود شش دهه قرار گرفتهاند. گزارشهای خبری بینالمللی در نیمه آبان ۱۴۰۴ نیز همین وضعیت را تأیید کردهاند و سطح ذخیره تهران را «بیسابقه» توصیف کردهاند. در مشهد نیز بنا بر گزارشهای منتشرشده در شهریور و مهر ۱۴۰۴، مجموع مخازن آب شهر به حدود سه درصد ظرفیت رسیده بود. همزمان، ورودی آب به سدهای زنجان، یزد و استان مرکزی نیز نسبت به میانگین بلندمدت کاهش چشمگیر داشته است. این اعداد، همان روندی را نشان میدهد که پژوهشگران در سال ۱۳۹۶ درباره آن هشدار داده بودند: وابستگی بیش از حد به مخازن سطحی، بیتوجهی به کاهش ورودی رودخانهها و نادیدهگرفتن نقش تغییر اقلیم، اکنون در ابعادی بزرگنمایی شده است.
تغییر اقلیم و کمبارشی ممتد
گزارشهای اقلیمی سالهای ۱۴۰۲ تا ۱۴۰۴ نشان میدهد ایران با یکی از خشکترین دورههای ششساله ثبتشده مواجه شده است. کاهش بارش در نیمه اول سال آبی ۱۴۰۴-۱۴۰۳ در برخی مناطق به کمتر از پنج میلیمتر رسیده؛ رقمی که طی پنج دهه اخیر فقط در چند سال دیده شده بود. دمای میانگین تابستان ۱۴۰۳ و ۱۴۰۴ در بسیاری از استانها ۱.۵ تا ۲ درجه سانتیگراد بالاتر از میانگین اقلیمی ثبت شد. افزایش دما باعث تبخیر بیشتر، کاهش آورد رودخانهها و کاهش ورودی سدها شده است؛ همان روندی که اقلیمشناسان در ۱۳۹۶ درباره آن هشدار داده بودند.
فشار زیرزمینی
در میان همه هشدارهای سال ۱۳۹۶، شاید جدیترین موارد مربوط به برداشت زیرزمینی بود. پژوهشهای منتشرشده طی ۱۴۰۳ و ۱۴۰۴ نشان میدهد که متوسط کاهش سطح آبخوانها در بازه ۱۳۸۱ تا ۱۴۰۲ حدود ۲۹ سانتیمتر در سال بوده است؛ رقمی که معنایش کسری تجدیدپذیر پایدار است.
نقطه بیبازگشت
دادههای ماهوارهای سالهای اخیر نیز افت شدید ذخیره آب زیرزمینی را در دشتهای اصفهان، تهران، خراسان و فارس ثبت کرده است. در برخی مناطق، کاهش تراز آبخوانها منجر به فرونشستهای بیش از ۳۰ سانتیمتر در سال شده است. این همان «نقطه بیبازگشت» است که کارشناسان در ۱۳۹۶ از آن سخن میگفتند، اما سیاستگذاری در مقابل آن نه تنها مقاوم نبود، بلکه با صدور پروانههای جدید و تداوم کشت پرآب، به آن شتاب هم بخشید.
الگوی مصرف؛ تناقضی که هرگز اصلاح نشد
مصرف آب در کشور همچنان یک تناقض بنیادی دارد: بیش از ۹۰ درصد آب تجدیدپذیر در بخش کشاورزی مصرف میشود، در حالی که بسیاری از مراکز پژوهشی بهرهوری آبیاری در ایران را «پایین» ارزیابی کردهاند. راندمان آبیاری در برخی مناطق کمتر از ۴۰ درصد است و این یعنی بیش از نیمی از آبی که برداشت میشود، عملاً به هدر میرود. این ساختار مصرف در سال ۱۳۹۶ نیز مورد انتقاد کارشناسان بود، اما اصلاح اساسی در پنج سال بعد از آن انجام نشد. پروژههای آموزش مصرف، اصلاح الگوی کشت یا توسعه سامانههای نوین آبیاری با سرعتی بسیار کمتر از نیاز کشور پیش رفتند.
چشمانداز
پاسخ کوتاه این است که: «زمان بسیار اندک اما هنوز باقی است.»بحران در نقطهای قرار دارد که میتوان مسیر را تغییر داد، اما هر سال تأخیر به معنای از دست رفتن یک بخش دیگر از سرمایه طبیعی کشور است. کارشناسان دو نسخه کوتاهمدت و بلندمدت ارائه میکنند:
١. نسخه کوتاهمدت: بازتوزیع آب شهری، اعمال سیاستهای اضطراری مصرف، جلوگیری فوری از برداشتهای غیرمجاز، مدیریت بحران کلانشهرها.
٢. نسخه بلندمدت: اصلاح الگوی کشت، افزایش بهرهوری آبیاری، بازچرخانی پساب، حفظ آبخوانها و حکمرانی یکپارچه آب.
این نسخهها همان مواردی است که در ۱۳۹۶ نیز طرح شده بود؛ تفاوت بزرگ این است که امروز اجرای آنها نه «پیشنهاد»، بلکه «ضرورت بقا» تلقی میشود.
روایت هشتساله بحران آب در ایران، روایت پیشبینیهایی است که جدی گرفته نشدند. از افت آبخوانها تا خالی شدن سدها و مهاجرت اجباری، تقریباً تمام هشدارهای کارشناسان در سال ۱۳۹۶ اکنون واقعیت روزمره مردم است. این بحران محصول طبیعت تنها نیست؛ محصول چشمپوشی از دانش، بیبرنامگی و تأخیر در تصمیمگیری نیز هست.
اگر اصلاح ساختاری رخ ندهد، دهه آینده دهه دشوارتری خواهد بود. اما اگر هشدارها این بار واقعاً شنیده شود، هنوز میتوان روند تخریب را متوقف کرد.