این در حالی است که مردم هرروز با چشم میبینند که فشار آب کم میشود، زمین مینشیند، هوا سمیتر میشود، هزینهها بیشتر و پاسخگویی کمتر میشود. واقعیت ساده است: بحران آب هست، اما بحران بیاعتمادی بزرگتر از آن است. جامعه حق دارد بپرسد: چرا گزارشی منتشر نمیشود که اوضاع چگونه است؟ چرا هزینهها پنهان است؟ نظارت کجاست؟ چرا تصمیمها پشت درهای بسته گرفته میشود؟ چرا مردم وقتی قرار است خبر انجام کار را بشنوند به یادشان میافتید؟ اینها سؤال نیست اینها حق طبیعی است، مطالبه گری است، نه اعتراض، نه حاشیه و نه چیز دیگری، فقط درخواست پاسخ است. جامعه بیشتر از آن که منتظر باران باشد منتظر صداقت است. منتظر برنامه است. منتظر مسئولیتپذیری است. اگر بارورسازی ابرها یک طرح علمی باشد، مردم همراهی میکنند. اما اگر یک اقدام تبلیغاتی باشد و هیچکس نداند که چقدر هزینه دارد و چه نتیجهای میدهد، اعتماد مردم را بیشتر فرسوده میکند. مردم میگویند با ما حرف بزنید. ما شریک این سرزمینیم، نه مخاطب خبرهای یکطرفه مسئولان. باران مهم است، اما اعتماد مهمتر از ایده باران را نمیشود با پنهانکاری مدیریت کرد؛ بحران آب با شفافیت درمان میشود. بارورسازی خوب است، اما بیاعتمادی را نمیشود بارور کرد. هر پروژهای که توضیح نداشته باشد، اعتماد مردم را کمتر میکند اگر باران بیاورد. مردم از بحران آب نمیترسند؛ از اینکه آیندهشان به دلیل تصمیم گیری نسنجیده بد شود میترسند. تا اگر گزارش وضعیت آب و چرایی بحران آب منتشر نشود خیلی چیزها روشن خواهد شد. اگر مشکل شناسایی شود درمان آن آسان است.