راه نخست ساده، پرهیاهو، بیبازده و زیانبار است؛ و راه دوم میدان را بر خرد گشودن و حاشیه امن برای خود و کشور ساختن. آن کس که به آینده میاندیشد، در مسیر دوم گام میگذارد؛ و هر کس که دلبسته شعار و عاشق هیجان است، در راه نخست میماند.
راه نخست تبلیغات میخواهد و راه دوم تدبیر و خردورزی. لشکریان شعار و هیجان در سالهایی که گذشت، همه داشتههای خود را به میدان آورده، چشمها را بسته و دهانها را گشودهاند؛ آینده را قربانی درک نادرست خود از واقعیت کردهاند، هزینه آفریده، خطر و تهدید ساختهاند. هیچگاه به پیامد راه و کار خود نیاندیشیده یا توان اندیشیدن نداشتهاند؛ و هنوز هم دلبسته رؤیاهایی هستند که در دنیای واقعیت جایی ندارند. البته رهبران آنها به جای رفاه ملت، جیب خود را پر کرده و سرمایه کشور را به غارت بردهاند؛ و همه این هیاهوها، شعارها و جنجالها فرصتی امن برای تاراجگری آنان رقم زده است.
آنان که دلبسته خرد بودند، رنج بردند؛ گفتند و شنیده نشدند، یا گوشهای نشستند و خاموش ماندند، یا از میدان رانده شدند و حتی فرصت زندگی خوب را از دست دادند؛ یا به ناگزیر رخت مهاجرت بر تن کرده و ترک میهن کردند.
اما اینک پردهها برافتاده و چشم و گوش مردم بازتر شده است. پیوندهای جهانی سطح خواستههای همگانی را ارتقا بخشیده؛ مردم نه به خواست حاکمان، که بر پایه اندیشه، آیندهنگری و درک واقعیتها، از شعار بریده و دل به تغییرات بستهاند.
راه درست در برابر حاکمیت، تن دادن به خواست مردم و گشودن راه تغییرات است. این سادهترین و کمهزینهترین گزینه است. نپذیرفتن این راه، مشکلآفرین، زیانبار و ویرانگر خواهد بود.