رژیم اسرائیل به تازگی در اقدامی قابلتأمل، ساختمان محل حضور رهبران حماس در دوحه قطر را هدف قرار داده است. ساختمانی که گفته شده رهبران ارشد حماس با هدف رایزنی در مورد پیشنهاد دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا جهت برقراری آتشبس در قالب جنگ غزه، در آن تشکیل جلسه داده بودند. منابع عبری اعلام کردهاند که دست کم 10 جنگنده در حمله به دوحه دست داشتهاند.
به گزارش فرارو؛ با این حال، جنبش حماس در بیانیهای تاکید کرده که رهبران ارشد این جنبش از حادثه ترور جان سالم به در بردهاند اما شماری از محافظان و کادر اداری حماس به شهادت رسیدهاند. آنچه در دوحه اتفاق افتاد، با تحلیل و تفسیرهای مختلفی همراه شده است. با این همه، اینطور به نظر میرسد که این رویداد حامل حداقل 3 نکته راهبردی بوده است.
اول اینکه رژیم اسرائیل با اقدام تجاوزکارانه خود در خاک قطر، یک شلیک جدی به قلب توافقات ابراهیم کرد. اکنون دولت های عربی منطقه از خود میپرسند آیا براستی برونداد نهایی تعامل با صهیونیستها برای کشوری نظیر قطر که در ماه های اخیر مقام های ارشد اسرائیلی چندین نوبت به آن سفر کردهاند و البته که خودِ قطر نیز در روند میانجی گری با محوریت جنگ غزه کنشگری فعال داشته، باید در نهایت این باشد که پایتخت این کشور مورد حمله قرار گیرد؟
جالب اینکه رئیس پارلمان رژیم اسرائیل در پیامی در شبکه های اجتماعی گفته که آنچه در دوحه اتفاق افتاد، حامل یک پیام مهم به کل خاورمیانه است! عجببتر اینکه دولت قطر چند ماه قبل بود که یک هواپیمای لوکس 400 میلیون دلاری را پیشکش ترامپ کرد اما اکنون با هماهنگی اطلاعاتی دولت آمریکا به دوحه حمله شد.
حال در این شرایط باید پرسید آیا واقعا حرکت دولت های عربی منطقه با حمایت آمریکا به سمت حصول توافق عادی سازی روابط با اسرائیل، منطقی است؟ تلآویو عملا این پالس را ارسال میکند که به دنبال هژموگرایی در منطقه خاورمیانه است. از این منظر، هرگونه توافق و پیمان دولت های منطقه با این رژیم به این معنا خواهد بود که آنها باید خود را نه در یک سطح، بلکه ذیلِ اسرائیل درنظر گیرند. این موضوع نه از منظر سیاسی، نه راهبردی و نه حتی امنیتی، به نفع اعراب منطقه نخواهد بود. اساسا به همین دلیل هم است که پس از حمله اسرائیل به دوحه قطر شاهد بودیم که منتقدان نتانیاهو به صراحت گفتند که او با این کارِ خود، توافقات ابراهیم را راهی موزه کرد.
نکته دوم اینکه حمله به دوحه و ساختمان محل حضور رهبران جنبیش حماس در این شهر در شرایطی رخ داد که قرار بود هیئت حماس، پیشنهاد آتش بسِ دونالد ترامپ را بررسی کنند. درست به همین دلیل، بسیاری بار دیگر از اجرایی شدن تله مذاکره از سوی ترامپ علیه جبهه مقاومت در منطقه صحبت میکنند. رئیسجمهور آمریکا پیشتر در قضیه شهادت سید حسن نصرالله و همچنین مذاکرات هستهای ایران و حمله به کشورمان نیز در بحبوحه مذاکره دست به عملیات فریب زد و اهداف خاص خود و متحدانش را دنبال کرد.
حال به نظر میرسد تکرار این سناریو این مرتبه علیه حماس در قطر، یک پالس راهبردی را به ذهن متبادر میکند و آن هم این است که دیگر فضایی برای مذاکره و گفتوگو نیست و حتی اگر به این سمت حرکت شود، دیگر نشانی از حداقل اعتماد نیز وجود ندارد. موضوعی که اساسا شکلگیری مذاکرات سازنده را غیرممکن میکند.
از این رو، انتظار میرود که در ادامه راه شاهد تصاعد تنشها میان جنبش حماس با اسرائیل و آمریکاییها باشیم. البته که از چشم اندازی کلان نیز این نکته در محیط بینالمللی آشکار شده که ترامپیستها به دنبال مذاکره نیستند و باید مراقب نیرنگ های آنها بود. این مسئله خود یک ضربه جدی به گفتمان سیاستی دولت آمریکا در رابطه با مسائل مهم بینالمللی است.
و در نهایت سوم اینکه برخی منابع به این مسئله اشاره میکنند که اساسا حمله به دوحه و ساختمان محل حضور رهبران حماس در این شهر، بدون هماهنگی با دولت قطر ممکن نبوده است. باید صبر کرد و دید قطریها در این رابطه چه توضیحی دارند با این حال، این مسئله نیز با توجه به اینکه قطر مهمترین شریک ناتو در منطقه است، ابعاد جدی دارد که باید مورد توجه باشند(قطر اعلام کرده که پس از حمله از سوی آمریکا به آن اطلاع داده شده با این حال، این روایت با تردیدهای جدی همراه است).
در عین حال، نباید از یاد ببریم که جنگنده های اسرائیلی برای رسیدن به دوحه، احتمالا از حریم هوایی اردن و عربستان نیز استفاده کردهاند. درست به همین دلیل برخی میگویند برخی ابراز محکومیت های ظاهری دولتهای منطقه را نباید چندان جدی گرفت. به هر حال، بازیگرانی نیز در سطح منطقه وجود دارند که تداوم فعالیت حماس در منطقه را در نقطه مقابل منافع خود ارزیابی میکنند و سعی در تضعیف آن به هر شکل ممکن دارند.
مسائلی از این دست همه و همه نشان میدهند که در شرایط کنونی در غرب آسیا، میتوان هرآنچه به صورت کلاسیک در مورد سیاست گفته میشد و در قالب آن بر بیشینه سازی قدرت و تکیه صِرف به خود برای مقابله با مشکلات تاکید میشد را مشاهده کرد. معادلهای که در قالب آن، دیپلماسی و گفتوگو، بیش از آنکه اهمیت واقعی داشته باشند، صرفا پدیدههایی نمادین هست. پدیدههایی که با استفاده از آن ها، برخی چهرههای سیاسی را به یک ساختمان میکشند و سپس با استفاده جنگنده و موشک به دنبال ترور آنها هستند!