استدلالی که در آزادی آنها عنوان میشود اینکه چنین افرادی دارای توان و حتی نبوغ اقتصادیاند و محروم شدن بخشهای اقتصادی از آنها به زیان جامعه است. برای اجرایی شدن این ایده، امثال بابک زنجانی با حمایت و ضمانت دستگاههایی مشغول کار شدند. روشن است که در شرایط اقتصادی و تحریمی کنونی حتی کسب یک ریال درآمد، حتی ایجاد یک شغل و حتی مشغول شدن یک بیکار،ارزشافزوده بر ای جامعه دارد. تا اینجای قضیه را میتوان بهراحتی پذیرفت. اما در ادامه باید پرسید که این افراد با توجه به اینکه با رأفت و لطف نظام سیاسی و قضائی و اقتصادی مشغول فعالیت شدهاند تا کجا مبسوط الید هستند به تعبیر درستتر، تا کجا میتوانند پای خود را دراز کنند؟
رفتار بابک زنجانی نشان میدهد نهتنها خود را مدیون لطف دستگاه قضائی نمیداند که از ادبیاتی گردن کشانه استفاده میکند و چنین تلقی میشود که اصل تخلف و محکومیت وی اشتباه نظام قضائی بوده و او بستانکار مردم هم هست!
بابک زنجانی، اگرچه نه بهطور کامل اما تا حدی مشابه هیولای داستان فرانکشتاین است. در این داستان (که فیلمی هم از آن ساختهشده) موجودی در آزمایشگاه باهدف موجه برای کاربری انسانی (زندگی ابدی بشر) خلق میشود. این موجود تا مدتی گوشبهفرمان است اما بعدازآن آتش به اختیار میشود و کارهای خودسرانهای از او سر میزند و نهایتاً نیز زندگی خالق خود را نابود میکند.
بجاست افرادی که ضامن بابک زنجانی شده و او را از بالای دار پایین کشیدهاند تفهیم کنند که ایفای نقش «بچه پررو» شاید تا حدی پذیرفته شود اما سیستم هوشمندتر از آن است که اجازه دهد داستانی را که فراکشتاین ساخته است، تکرار شود.