* ایران نیزبایستی منافع ملی خویش را اولویت دانسته وبرای آن بکوشد ودراین راه گفتوگوی همه جانبه با امریکارا در دستور کار قرار دهد .گفتوگو برای پیشگیری از ستیز وپایان ستیز امری پذیرفته شده ومنطقی است ،درسیاست نه جنگ نه مذاکره زیان های فراوانی به کشور وارد وفرصت های گرانبهایی ازدست شد .بازسازی ونوسازی سیاسی واصلاحات ساختاری مهم ترین مبنا برای گذر از دشواریها وتنگناهاست.
* بازگشت به تأمین منافع ملی دیگر شعار نیست بلکه بایسته ترین امرسیاسی برای جمهوری اسلامی است،شعارهای بی حاصل میدان واقعیت را تغییر نمیدهد وروزنه گشایی پاسخگوی انبوه نیازها وکمبود فرصتها نیست.
* مزیت های نسبی ایران چنان گسترده وهمه جانبه است که چنین جایگاهی برای هرکشوری امید وآرزوست .باهمراهی این موقعیت خدادادی، بافهم ودرک راهبردی هر نایافتنی دست یافتنی میشود و تلاش همگان بایستی براین استوار گردد که ایران جایگاه خودرا بازیابد.
* شعارهای هیجانی ونگرش های ایدئولوژیک وهزینه کرد بسیار برای این نگرش دستاوردی حز زیان برای کشور نداشته است ،اگر مسیر نادرستی هزار بار باهمان روش نخست پیموده شود بازهم به همان نتایج گذشته البته با زیانها وآسیب های بیشتر دست پیدا خواهیم کرد.
* روزی که امکان ورود به بازار انرژی اروپا فراهم بود وعده زمستان سخت اروپا فرصت بی همانندی را از ایران گرفت .آن وزیری که سر تکان میداد وآن کسی که خودرا مشاور میدانست واز زمستان سخت میگفتند از کدام آبشخور تغذیه میشدند وامروز سر درکدام نهانخانه دارند.؟! میدانستند چه میگویند وچه میکنند وچه مشکلی میآفرینند؟آیا نهادهای مسئول نباید ریشه های این سخنان را به درستی پیدا کرده ونقش بیگانگان را در دامن زدن به چنین توهمی را کم اهمیت نپندارند ؟!
* آن برنامه درراستای منافع ملی ایران نبود وخدمتی بی مزد برای روسیه شد وشاید کمکی به رونق گرفتن بازار انرژی گازی امریکا در اروپا وزمینهای برای گسست بیشتر ایران واروپا !آیا نباید پیامدهایی منجر به شکست قرار داد کرسنت را واکاوی کرد ونقش مدعیان وتلاش های سامان یافته آن را با دقت موشکافی کرد!؟قرار دادی که پیوستگی بین ایران وامارات را با تأمین گاز استوار میساخت وزیانها وجریمه های ناشی از فسخ آن باری سنگین بر دوش کشور نهاده است . چه کسی بانی درهم شکستن آن قرار داد شد وموفقیت در أسیب رسانیدن به کشور از کجا ناشی شد؟این پرسشها بایستی به پاسخ روشن برسند ومعرکه گیری های سیاسی پاسخ روشن این واقعیتها نخواهد شد.
* اگر منافع ملی هدف میبود همانند پوتین که به دیدار ترامپ میرود دولتمردان ایران نیز به میدان واقعیت پای مینهادند وبرای منافع کشور از خط های قرمز خودساخته به أسانی میگذشتندواز زیان به کشور میکاستند وایران راقربانی منافع دیگران نمیکردند.
جنگ دوازده روزه پرده های بسیاری را برافکنده است و واقعیتها را نمایان کرد .ایران نیز باید با واقعیتها کنار بیاید. حاکمیت برای منافع ایران بایستی از هیجان فاصله گرفته وگفتوگو وصلح وارتباط منطقی با دنیارا سرلوحه کار خویش قرار دهد.