این روزها بخش بزرگی از کارهای پزشکیان، سخن گفتن تکراری برای این جمع و آن جمع شده است. در گفته های پزشکیان نکتهها هست:
1-فشار زیستی، نه زندگی مناسب آدمی، بر بخش بزرگی از مردم
2- وجود فساد در شکل های مختلف از گم شدن میلیونها لیتر بنزین تا رانت و ویژه خواری
3- نبود سرمایه مورد نیاز برای اداره کشور، تا چه رسد برای برای سرمایهگذاری و توسعه پایدار
4- سنگ اندازی های مخالفان متنفذ در حاکمیت برای او
5- مشکلات تقنین پراکنده و ناهمساز با دولت و ملت
6- انواع "ناتوانی ها" با عنوان محترمانه "ناترازی ها"
7- بن بست های بینالمللی و گرفتاری های روابط نامتوازن بینالمللی (تا جایی که توهم تحریم آمریکا با همکاری ایران، روسیه و چین از پزشکیان شنیده میشود!)
8- گلایه های رئیس دولت از قوه مجریه، یعنی گلایه از تشکیلات خودش و فقط گلایه!
چیزی که کمتر از پزشکیان شنیده میشود، وجود بی اعتمادی مردم است. این یک بدبختی ملی است. در دوران جنگ هشت ساله، این اعتماد مردم بود که به صورت حمایت فراگیر ظاهر شد و تمامیت ایران را در برابر همه حمایتها جهانی از رژیم سفاک صدام، حفظ کرد.
آیا پزشکیان انتخاب شد که پیاپی در این جا و آن جا مطالب تکراری، گله آمیز، وعده های گنگ ومبهم بدهد این اظهارات به چه دردی میخورد؟ "گفتار درمانی"، شیوه مرسوم دولتمردان در ایران شده است،این شیوه بیشتر خودشان را ارضاء میکند تا مردم را.
پزشکیان از دایره تنگ استصواب شدگان انتخاب شد؛ نه این که ایشان خیرالموجودین ملی بود، بلکه انتخاب ایشان یک سازش بخشی از ملت همراه با امید و ابهام، ترس و تردید بود. بسیاری نه از سر باور به توانایی های آقای پزشکیان در جایگاه ریاست جمهوری به وی رأی دادند.