همه آنچه در دیوانها و دفترها جای نمیگرفت درسخن نغز تیزهوش پیرمرد طبسی جای گرفته بود. او بیگانه شدن دولت با مردم را به تصویر کشید. مملکت را سهم حاکمان دانست نه مردم و رفت و نگاهی هم به پشت سرش نیانداخت، گامهایش باطمأنینه وسخنش با وقار بود.
اگر چشمی بینا باشد وگوشی شنوا، بسیاری همین گونه از قطار انقلاب پیاده شده و رفتهاند وکشور را واگذاشتهاند.
در مقولات گوناگون دست اندرکاران اداره کشور چنان عنان ازکف میدهند که آدمی دچار شگفتی میشود. برای شعار دادن وهیجان آفریدن وتدبیر را کنار زدن ازهم پیشی میگیرند.
همین مسابقه جاری وتازه را نگاه کنید برای دور نماندن ازقافله، هریک تندتر از دیگری سخن میگوید، باید گفت: اندکی تآمل، فردا را هم نگاه کنید.
بسیاری از اندیشمندان به ناگزیر لب فروبسته ومیگویند رهایشان کنید که خود دانند وآنچه برسر کشور ومردم میآید.
ادبیات مسئولان به جای به کار گیری واژگان شایسته به تندی وتوهین آمیخته است، میخواهید کاری را انجام ندهید یک سوی داستان است با ادبیات نادرست این پیام را منتقل کردن سوی دیگر داستان، حاکمان بایستی حتی واکنش منفی خود را درقالب واژگان فاخر نشان دهند و از تندی کلامی بپرهیزند و در هرسخنی اندیشه فردا کنند.
درسرزمین ادب وهنر با میراث کهن شعر وسخن که قرار برآن بوده است با دوستان مروت و با دشمنان مدارا مبنا شود (شعار ستاره صبح). ناگهان شور همه را درمی نوردد و واژگان ازمعنا تهی، ورد سخن میشود.
وچنان میگویند که گوئی همه حقیقت را نزد خویش دارند واز یاد میبرند که “حقیقت را همگان دانند وهمگان از مادر نزادهاند”
هنگامی که در روایت از دشمن جانب احتیاط نگه نداریم ومدارا را به دامنه فراموشی بسپاریم خود به نارسائی وپیشبرد هدف دشمن کمک رسانیدهایم.
درچنین شرایطی انگار دانستن بد و تندی و توهین ارزش!
خرد ورزی به حاشیه رانده میشود وفروغ فرزانگی کم رمق و رونق میشود.
آنها که میدانند به ناگزیر لب فرو میبندند وآنها که دلبسته شعارند. زبان میگشایند. دراین میدان نابرابر حقیقت، عدالت و آزادی قربانی میشود. وقت تأمل، وقت تغییر نگاه و وقت اخلاق مدار شدن است.