کاظم صدیقی گفته: «گناه و فساد بسیار در جامعه باعث آلودگی هوا و شرایط بحرانی کشور شده است». بسیاری به سخنان او خندیدهاند و داستان زمین و باغ ازگل را به میان آوردهاند که گفتهاند سهم او شده است.اگر به واکاوی درست گناه و فساد بپردازیم شاید از نگاهی دیگر با این سخنان همراهی نشان دهیم.
گناه چیست و فساد کدام است؟ گناه آن است که حق مردم پاس داشته نشود و کارهای بزرگ را به خردان بسپارند و شایستگان را از میدان خدمت برانند و بهجای اندیشیدن به آینده کشور سخن حق گفتن دشوار شود و چاپلوسی رواج یابد، بودجه کشور تکه تکه و هر تکه سهم کسی و جریانی شود، نخبگان جایی در برنامهریزی و اداره کشور نداشته باشند و قانون جدی گرفته نشود. از اصلاح امور در زمان مناسب خودداری شود. گناه آن است که نوع پوشش موی زنان گناه خوانده میشود ولی فقر و فساد و ناتوانیها در اداره کشور دیده نشود.
تهی کردن واژهها از معنا مایه تأسف است. اگر شایستگان و نخبگان در جایگاه خود قرار داشتند و با به کاربستن دانش و شناخت دنیا و بهرهگیری از دستاوردهای بشری به از میان برداشتن تنگناها همت میگماشتند سهم ما هوای آلوده، آب ناسالم، نداری، تنگنا و بحران نبود اگر دست اندازی به بیت المال و فساد نبود و با به کارگیری درست منابع و برنامهریزی مناسب هرگز در شرایط بحران زیست نمیکردیم. چه گناهی بزرگتر از محروم کردن یک کشور بزرگ از فرصت های تاریخی و قابلیتهای جغرافیایی ومنابع انسانی ومادی است؟!
فساد همپای پشت کردن به واقعیتها که گناه بزرگی است کشور را در شرایط بحرانهای رنگارنگ قرار داده است، اما چاره چیست؟ پذیرش ناکارآمدیها و روی آوردن به اصلاحات بنیادین با مشارکت همه نگرشها و گرایشها و رهبران سیاسی و مذهبی و همه کنشگران و صاحبان اندیشه باهدف کاستن از دشمنیها و بحرانها و با درک درست تحولات منطقهای و بینالمللی، این کمهزینهترین و خردمندانهترین مسیری است که نجات کشور در آن است.