زمانی که امکان سرمایهگذاری اروپاییها در منابع گازی وجود داشت و ایران میتوانست از فرصت پیش آمده قطع گاز روسیه به اروپا بهره ببرد سروکله آقازادهای مثل محمد مرندی پیدا شد و از زمستان سخت اروپا گفت و سخن مقامات روسی را تکرار کرد وفرصت بی نظیر ایران را بر باد داد. او ناگهان به عنوان مشاور گروه مذاکرهکنندگان هستهای در دولت سیزدهم نقش سخنگو را پیدا کرد وسخنانی گفت که منفعت ملی در آن نبود. درهمان زمان از آمد وشد بسیار او به روسیه ابراز نگرانی شد واین ابراز نگرانی از سوی بسیج اساتیددانشگاه تهران عنوان شد نه از سوی کنشگران و اصلاحطلبان. نویسنده کاری به دلیل این واکنش بسیج دانشگاه ندارد ولی سخنی که منافع ملی را بر باد میدهد و زیانهای هنگفتی به کشور وارد میکند برچه پایه واصولی صورت میگیرد؟!
اکنون نیز باد به غبغب این مرد راه یافته به میدان سیاست افتاده وسخن از نابودی قطر و میدانهای گازی این کشور به میان آورده است. درحالی که نمایندگان دو دولت برای همکاری اقتصادی به مقوله سرمایهگذاری مشترک میاندیشند.
در دنیای کنونی منافع مشترک اقتصادی اسباب امنیت ملی هم میشود. اگر اروپاییها وامریکاییها جایگاه مناسبی در سرمایهگذاریهایی که سخت مورد نیاز ایران هم هست داشتند، موضع گیری سیاسی آنها نیز با آنچه امروز هست تفاوت معنا دار داشت. روسیه با آنکه فرصتهای فراوانی برای سرمایهگذاری در ایران به دست آورده ولی به بهانههای گوناگون اقدام به سرمایهگذاری نکرده است. چون میداند ایران همه تخم مرغ هارا درسبدش گذاشته وتیرگی رابطه باغرب به گونهای است که ایران نیازمند وابستگی به شرق دیده میشود. این گرایش آشکار که درسخنان مقامات هم شنیده میشود همان برگ طلایی در دستان روسیه است که براساس صلاحدید از آن به نفع خود بهره میگیرد.
پیامد شعارهای میزنیم ومی بندیم دربرابر ماست.
اینک زمان اندیشیدن به پیامد تصمیمات واقدامات نیروهای گوناگون است. پذیرش اشتباه پیش نیاز اصلاح مسیر است. اندیشیدن را از خود دریغ نکنیم. بازهم با شعار وهیجان آفرینیهای بی پشتوانه منافع ملی را قربانی کژفهمی نساخته و راه را بر فرصت طلبیهای تازه باز نکنیم. شاید بهتر باشد دست اندرکاران اداره کشور به روشنی بگویند که این آقازاده و سایر مدعیان سخنگو، جایگاهی در کشور و درمیان تصمیم گیران نداشته وآنچه میگویند توهمهای برخاسته از ذهن پریشانی است که مورد پذیرش نهادهای گوناگون نیست.
فرصتها وتوان بهره گیری از برگههای بازی همیشه برجای نمیمانند. زمان هم همیشه منتظر نمیماند ودیگران هم ننشستهاند که کارها و امور بروفق مراد ما به پیش برود. دگرگونیها گاهی چون برق وباد وتوفان رخ مینمایند وهمه رؤیا بافیها را به یک جا از میان میبرند.