با آنکه ستون فقرات قدرت بازدارندگی ایران همچنان بر موشکهای بالستیک و پهپادها استوار است، اما رویاروییهای اخیر با اسرائیل بار دیگر بحث فزایندهای را در محافل نظامی و رسانهای ایران درباره ضرورت نوسازی توانمندیهای تهاجمی هوایی سنتی به جریان انداخته است.
برخی از مقامات و تحلیلگران ایرانی معتقدند که هرگونه قرارداد احتمالی برای خرید جنگندههای پیشرفته – که بهطور ضمنی به جنگندههای چینی «جی-۱۰ سی» اشاره دارد – میتواند توانایی تهران برای تحمیل معادلات بازدارندگی جدید را تقویت کرده و شکاف موجود در موازنه برتری هوایی را کاهش دهد؛ شکافی که همواره یکی از نقاط ضعف ساختار نظامی ایران به شمار رفته است.
با افزودن بُعد هوایی به شراکت ایران و چین، به نظر میرسد تهران در مسیر تقویت جایگاه خود در محور شرق گام برمیدارد و از مشغولیت ایالات متحده در جبهههای تنشزای دیگر – مانند اوکراین و تایوان – بهرهبرداری میکند.
در این چارچوب، قرارداد مذکور بهعنوان پیامی روشن به واشنگتن قابل تفسیر است: نفوذ چین دیگر به پروژههای زیرساختی محدود نیست، بلکه به حوزه ابزارهای بازدارندگی سخت نیز تسری یافته است.
در میانه این تحولات چشمگیر، نگاهها به آسمان دوخته شده است: آیا بالهای اژدهای چینی بر فراز خاورمیانه به پرواز درخواهند آمد و نقشهای تازه از منطقه ترسیم خواهند کرد؟ یا چالشهای ژئوپولیتیکی، بلندپروازیهای آن را محدود خواهند ساخت؟
اگر قرارداد فروش جنگندههای «جی-۱۰ سی» میان چین و ایران نهایی شود، دیگر نمیتوان آن را صرفاً یک معامله تسلیحاتی دانست، بلکه اعلامی است بر آغاز مرحلهای نوین از بازآرایی ژئوپولیتیکی در خاورمیانه.
ایران در تلاش است تا ضمن جبران خسارتهای نظامی خود، دکترین هواییاش را بازسازی کند. در همین حال، چین پیامی ضمنی به جهان مخابره میکند مبنی بر آنکه اکنون به بازیگری امنیتی جدی و تأثیرگذار در منطقه تبدیل شده است. از سوی دیگر، اسرائیل و ایالات متحده در برابر چالش بزرگی قرار دارند: چگونه به این تحول پاسخ دهند، بیآنکه آتش یک جنگ منطقهای جدید را شعلهور سازند؟