درباره اهمیت راهبردی این سفر اینچنین پیش بینی شده بود که حضور مسعود پزشکیان در نیویورک میتواند برای ایران دستاورد چند وجهی به همراه داشته باشد و بستر ساز دوران جدیدی از دیپلماسی شود. اگرچه پزشکیان و تیم او در آمریکا روزهای پرکاری داشت، اما با توجه به واکنش سران کشورهای غربی از جمله عدم تمایل آمریکا به گفتوگو با ایران، امروز به نظر نمیرسد این سفر آن گونه که باید در محقق شدن اهداف پیش بینی شده موثر واقع شده باشد. ستاره صبح در گفتوگو با غلامعلی رجایی، مشاور پیشین رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به بررسی این نموضوع پرداخته که در ادامه میخوانید:
رئیسجمهور از نیویورک برگشت، اگر مقایسهای بین فضای سیاسی کشور در روزهای قبل و بعد از این سفر داشته باشیم، چه دستاوردهایی میتوان بر دومین سفر خارجی مسعود پزشکیان بر شمرد؟
به نظر من برای قضاوت درباره دستاوردهای این سفر زود است.
آنچه که امروز قابل طرح است مخاطب قرار دادن آمریکا توسط ایران بود. برخی پیامها نیز متوجه اسرائیل بود و انتظار میرفت که رئیسجمهور ایران در آن جایگاه از مظلومیت مردم غزه سخن بگوید.
پیام ایران توسط آمریکا جدی گرفته نشد. در دوره آقایان خاتمی و روحانی گوش غرب بیش از این آماده شنیدن پیام های ایران بود. در این سفر از آمریکا سیگنالی نگرفتیم و نمیتوان گفت کدام حزب بیشتر و به طور عملی به گفتوگو با ایران میندیشد.
ترامپ همچون تبلیغات انتخاباتی دور قبل، اعلام کرده اگر وارد کاخ سفید شود ظرف یک هفته مسئله مذاکره با ایران را حل میکند. ترامپ ثابت کرده بود فردی کارکرد گرا است و آنچه میگوید خروجی عینی دارد.
به طور کلی تریبونی بینالمللی در اختیار مسعود پزشکیان قرار گرفت و حرفهایی زده شد و ایشان نشان داد که با رئیسجمهور پیشین تفاوتهایی دارد. آقای رئیسی در موقعیت مشابه عکس قاسم سلیمانی را بلند کرده بود و در سخنرانی اش گویی برای داخل ایران سخن میگوید. ولی مسعود پزشکیان به خوبی توانست پیام های داخلی را به خارج برساند.
مهمترین پیامی که ارسال شد، همین تفاوتی است که مسعود پزشکیان با روسای جمهور قبلی دارد.
چرا در این سفر پیام تمایل ایران به گفتوگو از سوی غرب جدی گرفته نشد؟ آیا رفتار حاکمیت در دوره های قبلی مذاکرات سهمی در این وضعیت دارد؟ چرا فضای رسیدن پیام ایران به غرب مخدوش شده است؟
به نظر من ماجرا طرفینی است، در این سالها فضای گفتوگوها شفاف نبود و واقعا نمیدانیم چه گفته و چه شنیده شده است و معمولا آنچه به دست آوردهایم کمتر از مذاکره بود.
امروز هم بین ایران و آمریکا گفتوگوهایی در برخی از کشور های منطقه از جمله قطر و عراق در حال انجام است. ولی برجام تجربه خوبی بود که نشان داد دو طرف آماده شنیدن و تعامل سازنده هستند. در مورد افغانستان و عراق هم دو کشور تجربه خوبی از گفتوگوی متقابل دارند.
امروز فضای منطقه حساستر از دوران گفتوگو های برجام است و نیاز به گفتوگو جدی است. اگر چه آمریکا به ظاهر نشان میدهد تمایلی به احیای برجام ندارد اما مسائل زیادی وجود دارد که به قدر کافی نیاز به ارتباط دو طرف را نشان میدهند.
باید پالس های مثبتی از حاکمیت ارسال شود. این سیگنالها باید ضمن اینکه ضعف را نشان نمیدهند، به اندازه کافی بیانگر حساس بودن مقطع کنونی باشند. همانطور که رأی یهودی های آمریکا برای احزاب رقیب مهم است، رأی مسلمانان این کشور نیز اهمیت دارد.
به هر حال باید بپذیریم که غرب به اندازه ایران مشتاق نخواهد بود. برای ایران راه حل خلاصی از مشکلات داخلی ارتباط موثر با غرب است به طریقی که بوی زلت از آن استشمام نشود.
در این سفر نیز به نظر میرسید شخصیت مسعود پزشکیان بر مقام ریاست جمهوری وی غلبه دارد. آیا این سفر بر گفته های برخی از مخالفان وی تصدیق میگذارد که عقیده دارند قبای ریاست جمهوری اندازه این پزشک صدیق نیست؟
به عقیده من فاصله بین پزشکیان نماینده تا پزشکیان رئیسجمهور زیاد است. ایشان به مرور این فاصله را کمتر خواهد کرد. وقتی رئیسجمهور برای ایراد نطق پشت تریبون قرار گرفت یکی از دوستان به شوخی گفت: «جای شکر اش باقی است که با کاپشن به سازمان ملل نرفته است.»
من فکرمی کنم ایشان باید بیش از این مشورت پذیر باشد و این فاصله با قالب ریاست جمهوری را کمتر کند. زمان برگزاری نشست سازمان ملل قابل تغییر نبود به هر حال رئیسجمهور کشور باید به این سفر میرفت. ولی رئیسجمهور ایران تازه وارد این عرصه شده و طبیعی بود که او به آمادگی بیشتری نیاز داشت خوشبختانه همراهی جواد ظریف در نیویورک توانست برخی ضعفها را پوشش بدهد.
نطق رئیسجمهور در سازمان ملل ایراد و ضعفی نداشت و تنها میتوان به برخی صحبت های ایشان در دیگر محافل نقدهایی وارد کرد که این انتقادات نیز داخلی و بیشتر از جانب تندروها و مخالفان رئیسجمهور است.
رئیسجمهور نباید در مسیر هموار کردن فضای گفتوگو با خارج، داخل را از دست بدهد. نباید فراموش کرد که درصد بالایی از مردم ایران به پزشکیان رأی ندادهاند. برخی از اصولگرایان، تندروها و هواداران آنها در جامعه در واکنش به سخنان رئیسجمهور اظهار نظر تندی داشتند و ماجرا را به سمت جنگ حق و باطل بردهاند.
برادر خطاب کردن آمریکا برای پزشکیان هزینههایی خواهد داشت. برخی او را متهم کردهاند و عدهای میگویند او بلد نیست صحبت کند. استفاده از برخی از تعابیر در مصاحبه با رسانه های خارجی نیز برای ایشان مسئله ساز است. مثلا گفتن: «من سیاسی نیستم» اشتباه بود. اگر ایشان سیاسی نباشد نباید اساسا به آن مباحث ورود کند به ویژه در گفتوگو با رسانههایی که انعکاس اخبارشان در مقیاس جهانی اتفاق میافتد. به عقیده من مسعود پزشکیان باید دوران آزمون و خطا را کوتاه کند. به ویژه که او افرادی چون جواد ظریف و عباس عراقچی را در کنار خود دارد.