من بین این سه نفر علیرضا تابش را میشناسم و شناختی از دیگران ندارم. این یادداشت را بنا بر وظیفه روزنامهنگاری به عنوان فرد آگاه فرهنگی و در عین حال قدردان مینویسم.
اگر انتخاب مسعود پزشکیان کمترین امیدی را در دل اهالی فرهنگ و هنر زنده کرده باشد، برقراری شورای راهبری برای انتخاب کابینه در غیاب احزاب و تشکلهای سیاسی فعال نیز کورسوی امیدی است که بنابر وظیفه کنشگری لازم دانستم در آن مداقه کنم.
علیرضا تابش را از سال 80 میشناسم. زمانی که چهار سال در به در دریافت مجوز مجله بودم. او مدیر کل حوزه وزارتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. ماجرای دریافت مجوز مجلهام یک رنج نامه طولانی است که بیانش به این مطلب مربوط نیست، اما حدود سالهای 83 و 84 که من برای حفظ «مجله ادبی شوکران» برای تأسیس انتشارات خیز برداشتم، آن زمان به افراد مجرد مجوز نشر نمیدادند. تلاش میکردم تا با نوشتن در مطبوعات و رسانهها، مسئولان را راضی کنم به من مجوز نشر بدهند، با این استدلال که وقتی یک فرد مجرد میتواند مجوز روزنامه داشته باشد چرا نباید مجوز انتشارات بگیرد.
در خلال همین پیگیریها بود که ایشان در مقام مشاور وزیر و مدیرکل حوزه وزارتی برای این موضوع قدمی تاریخی برداشت. یادم هست موضوع را در دستورکار شورای معاونان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار دادند، پس از بحث و تبادل نظر مسئولان ذیربط، مصوبه شورای انقلاب فرهنگی که موافقت کرده بود افراد مجرد مجوز نشر بگیرند را به درخواست من پیوست کرد و مرا فرستاد تا به راحتی و قانونی مجوز بگیرم. از آن پس افراد مجرد دیگر هم توانستند مجوز نشر بگیرند.
تابش با درک و فهم فرهنگی و شناخت مسائل و آسیبها، گامهای مهمی در گشایش روزنههایی برای اهل فرهنگ برمیداشت و در زمان خود حتی اگر همین یک کار را در اصلاح سیستم اداری انجام داده باشد، دعای خیر و برکت نصیبش خواهد بود که البته چنانچه اشاره کردم، در حوزه فرهنگ خدمات بیشماری دارد.
از این موضوع شخصی که دامنه عامالمنفعه هم داشت میگذرم و به نکتههای دیگری اشاره میکنم.
علیرضا تابش چه در دورههایی که مسئولیتهای تأثیرگذار داشته چه در دورههایی که انزوای سیاسی را تجربه کرده است، همواره به مسائل فرهنگی حساس و آگاه بوده و نقش آفرینی کرده است. او را معمولاً در رویدادهای فرهنگی و هنری میبینیم که شنونده خوب و یادگیرنده است، با دوربینش بهترین عکسها و ویدیوها را میگیرد تا پیام هنرمند و بانیان آن رویداد فرهنگی را اطلاع رسانی و بازنشر کند. طی دو سال گذشته، جشنواره تازه تأسیس «میراث فرهنگی» به مدیریت و دبیری او، محمل و نمادی برای جمع شدن سلیقههای متنوع هنری، رسانهای و چهرههای فرهنگی و فعالان حوزه میراث فرهنگی شده است. او مثل مسعود پزشکیان انسانی خاکی و افتاده با سیطره اثرگذاری صادقانه در میان اهالی فرهنگ است.
تابش به خاطر شناخت وسیع از حوزه میراث فرهنگی و گردشگری و ارتباطات گسترده با اهالی فرهنگ و هنر، روحیه خدمتگزاری به فرهنگ ایران را در سطح سکانداری یک وزارتخانه دارد. او ارتباطهای خوبی با تشکلهای میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی دارد، نظام مسائل این وزارتخانه را به خوبی میشناسد، غیر از این تابش به دانش نوین ارتباطات شبکهای، همافزایی و هم اندیشی در سطح ملی مسلط است.
نگاه پاکیزه و دلسوزانه او به حوزه میراث فرهنگی میتواند مایه درخشش هویت تابناک تاریخی کشور در عرصه جهانی نیز باشد. همان طور که در دوران مدیریت هفت سالهاش در بنیاد سینمایی فارابی، دیپلماسی هنری را فعال کرد، درست همان جایی که ایران به افتخار داشتههای میراث فرهنگی در جهان میتابد.
او خواهرزاده سید محمد خاتمی است، اما خودش در تمام این سالها با قابلیتها و دانش و کسب تجربه فرهنگی، رشد کرده و کوشیده است و دارای هویت و شخصیتی مستقل و قابل تأمل برای اهالی فرهنگ و هنری است که او را از دیرباز میشناسند.
او علیرضا تابش است، نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد. کارگزاری فرهنگی که هم در بین همکارانش در وزارت میراث فرهنگی مقبولیت دارد و هم از حمایت انجمنها و تشکلهای تخصصی میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی برخوردار است.
امیدوارم وجود تابش با نگاه تحولگرایی که دارد، این بار در موقعیت وزارت بر میراث فرهنگی ایران بتابد.