1-یکی از سازوکارهای مهم در سیر انتخابات ریاست جمهوری، موضوع و مسئله تنفیذ است. این قانون در هندسه مردمسالاری دینی از جایگاه ویژهای برخوردار بوده و البته محل بحث و چالش نیز هست.
آنچه درباره قانون تنفیذ و روند آن در راستای انتخابات ریاستجمهوری میتوان تبیین کرد، این است که مردم نامزدی را ابتدا بهعنوان رئیسجمهور خود برمیگزینند و سپس در ادامه، امضا و تنفیذ رهبری بهعنوان یک حمایت ویژه و فوقالعاده از این انتخاب و رأی قلمداد میشود. بهعبارتی با این اقدام، مقاممعظمرهبری پشتیبانی و همراهی خود و تأیید انتخاب مردم را اعلام میدارد.
2-یکی از مهمترین و اصلیترین اثرات تنفیذ را میتوان قابلیت اجماعسازی دانست. بهعبارتی در فضای رقابت انتخاباتی بخش قابلتوجهی از افراد به رئیسجمهور منتخب ایران یعنی دکتر پزشکیان رأی ندادند. وقتی مقاممعظمرهبری طبق قانون، ریاستجمهوری ایشان را تأیید و امضا میکنند، پیامی است به کسانی که خود را پیرو رهبری میدانند و نظرات رهبری بر آنان نفوذ و اثر دارد تا در ادامه مسیر، این افراد با کسانی که به رئیسجمهور منتخب رأی دادند پیوند خورده و با آنها در این امر همگام و همراه شوند. اگر به این موضوع آنطور که باید توجه شود، قدرت و پشتوانه مردمی رئیسجمهور نیز فزونی خواهد گرفت و مسیر تقویت این نهاد هموارتر و راحتتر خواهد شد. از این منظر، مسئله تنفیذ یکی از ظرفیتهای مهم قانونی برای ترمیم شکافهای اجتماعی و کمرنگکردن دوقطبیها و تفرقههای جامعه است.
3-طبعا در رقابتهای انتخاباتی عرف این است که افراد معمولا خود را بهترین و رقیب خودشان را بیکفایتترین شخص معرفی میکنند؛ لذا احتمال بهوجودآمدن بیاخلاقیهای انتخاباتی وجود دارد و بعضا شاهد خروج طیفهایی از چارچوب بایستههای اخلاقی هستیم. در این راستا وقتی رهبری تنفیذ ریاستجمهوری را انجام میدهد، به تعبیری تصریح بر صالحبودن آن شخص از لحاظ حقوقی و قانونی دارد و این امر باید بهعنوان فصلالخطاب نزاعهای سیاسی به حساب آید؛ چراکه عالیترین مقام سیاسی کشور شخص منتخب مردم را صالح و دارای صلاحیت در راستای انجام وظایف ریاستجمهوری دانسته است.
4-پس از انجام تنفیذ، رئیسجمهور منتخب مردم در اصل ریاست بر جمهور مردم دارد و نه صرفا بر آن اکثریتی که به او رأی دادهاند؛ لذا باید قانون تنفیذ در جمهوری اسلامی را یک قانون مهم، هوشمندانه و بسیار مناسب دانست که در دل آن موضوع وحدت و اجماعسازی قرار دارد.