نگارنده زمانی در اتحادیه اروپا بود. همان زمان پارلمان اروپا فعالیت داشت، در زمانی که اعضای اتحادیه اقتصادی 9 عضو بوده ولی امروز تعدادشان بیشتر شده است. بارها در استارس بورگ در جلساتی که در مورد ایران بحث میشد شرکت کردم ازاینرو باید به خوانندگان بگویم که اهمیت پارلمان اروپا مثل پارلمانهای داخلی نیست.
قدرت قانونگذاری پارامان اروپا چندان جدی نیست. آنجا تنها در مواردی مانند حقوق بشر، انرژیهای پاک، محیطزیست و یا آب رودخانههایی که از چندین کشور اروپایی عبور میکند و میتواند باعث آلودگی شود تصمیمگیری میشود چون بهتمامی کشورها ارتباط دارد. برای این موارد نهاد قانونگذاری در کشورهای اروپایی از تصمیمات پارلمان اروپا تبعیت میکند و اجازه استاندارد گذاری و مواردی از این قبیل را به آنها میدهد.
مسئله اصلی اینجاست که جمعیت بزرگی از شهروندان اروپایی در انتخابات پارلمان اروپا شرکت نمیکنند. ازاینرو افرادی که اهداف رادیکالی دارند، بیشتر در انتخابات پارلمان دیده میشوند و از فضای عدم مشارکت اروپاییها بهره میبرند. گروههایی مثل کمونیستها، فاشیستها و یا دیگر گروههای تندروها در انتخابات پارلمان اروپا نقشی جدی دارند.
این گروهها در انتخابات پارلمان وزن خود را میسنجند. با شرکت در این انتخابات موقعیتهایی برای خود کسب میکنند. ازاینرو وقتی تنها 10 درصد رأی میآورند به این معنی نیست که 1۰ درصد جوامع اروپایی با آنها همفکر هستند، بلکه به این معنی است که 10 درصد شرکتکنندگان همانند آنها فکر میکنند. درحالیکه در انتخابات ملی که برای مردم کشور مهم است رأی دهنده بیشتری وجود دارد. در این انتخابات سوسیالیستها، سوسیالدموکراتها و دیگر گروهها شرکت میکنند و به همان اندازه که در بین مردم جامعه طرفدار دارند رأی میآورند.
نگارنده با این توضیحات یادآور میشود که رئیسجمهور آینده ایران حداقل در این دوره با اروپای راستگرا روبهرو نیست. رئیسجمهور فرانسه اعلام کرد که مجلس را منحل میکند اما سؤال اینجاست که مجلس فرانسه چه ارتباطی به پارلمان اروپا دارد؟ این موضوع نشانگر آن است که رئیسجمهور فرانسه قصد دارد از خود و فرانسه دفاع کند و نشان دهد مردم فرانسه به گروههای تندرو و دست راستی تمایل ندارند. اینیک ژست دموکراتیک است تا جامعه یکبار هم در مجلس ملی اظهارنظر کند.
آنها از این موضوع مطمئن هستند که آرا ملی فرانسه به آن شکل نخواهد بود. ممکن است درصد کمی به گروههای دست راستی اضافه شود، اما نه به آن شکل که در پارلمان اروپایی رخداده است. رأی دهندگان پارلمان اروپا تابع احساسات، عواطف و حتی مشکلات روزمره مانند جنگ اوکراین هستند. جنگ اوکراین برای اروپا بحث هزینه را پیش آورد که مردم اروپا باید مالیات همراهی دولتهایشان با اوکراین و دولت زلنسکی را بپردازند که این موضوع باعث شکایت اروپاییان شده است.
حضور گروههای سیاسی راستگرا در اروپا و فعال شدن آنها در عرصه سیاست یک حقیقت است. خطر قدرت گرفتن این گروهها نیز قابلبحث است اما این تهدید برای اروپا جدی و نزدیک نیست. گفته میشود احزاب دست راستی خواهان خروج از اتحادیه اروپا هستند. اینجا سؤال پیش میآید که اگر دست راستیها طرفدار خروج از اتحادیه هستند، پس چرا برای گرفتن کرسیهای در پارلمان اروپا تلاش میکنند یا چرا به نمایندگان پارلمان اروپا رأی میدهند؟
در اروپا مشارکت رادیکالها در انتخابات بسیار بیشتر از عموم مردم است. در کشورهایی مانند آلمان آرا دست راستیها در پارلمان اروپا نقش مهمی دارد. شاید بتوان گفت که عرصه سیاسی در کشورهای اروپایی به سمت دست راستی شدن و تندروی پیش میرود، اما با سرعتی کمتر ازآنچه در پارلمان اروپا رخداده است. ازاینرو همچنان فضای تعامل با اروپا و امکان گفتوگو و دستیابی به تفاهم برای رئیسجمهور آینده ایران فراهم است. قدرت گرفتن دست راستیها در اروپا یک خطر بالقوه با بالفعل برای ایران بهحساب میآید.