ستاره صبح آنلاین/پیام فیض:چندروز پیش معاون حقوقی رئیس جمهور از پیشنهاد این معاونت به دولت برای مذاکره حقوقی با آمریکا خبر داد.او افزوده که به نظر می رسد در داخل کشور کسی با این پیشنهاد مخالفت نکند.از سوی دیگر سفر امیر عبداللهیان وزیر خارجه به عمان نشان میدهد تلاش هایی در راستای برگزاری مجدد مذاکرات هسته ای در حال انجام است.روز گذشته سخنگوی وزارت خارجه گفت:ما برای تبادل زندانیان با طرف آمریکایی آمادگی داریم همچنین معتقدیم درهای دیپلماسی همچنان باز است.در ارتباط با این موضوع ستاره صبح گفتگویی با حشمت الله فلاحت پیشه استاد دانشگاه و سخنگوی پیشین کمیسیون امنیت ملی مجلس انجام داده که در ادامه می خوانید:
ارزیابی شما از تلاش های ایران برای احیای دور جدید مذاکرات هسته ای چیست؟
بنده معتقدم دولت رئیسی شباهت هایی با دولت احمدی نژاد دارد.این شباهت ها بعضا در حوزه های مختلف سیاسی،اقتصادی و فرهنگی خود را نشان می دهد.یکی از شباهتهای دولت رئیسی با احمدی نژاد سیاست خارجی است.آنچه که امروز مشاهده می شود «هرم وارونه» در سیاست خارجی دولت است. هرم وارونه پیشتر در دولت احمدی نژاد شکل گرفته بود.
اهرام وارونه در سیاست خارجی دو دولت رئیسی و احمدی نژاد شباهت های مشترکی دارد.زمانی که احمدی نژاد روی کار آمد بلافاصله با اتخاذ مواضع تند و خشن فضای بین المللی را علیه ایران تحریک کرد و حتی زمانی که شرایط به صدور قطعنامه علیه ایران رسید او قطعنامه را کاغذ پاره خواند اما در انتهای دوره ریاست جمهوری خود چند نامه برای اوباما نوشت که پاسخی نگرفت.در دنیای دیپلماسی اگر پیامی پاسخ نداشته باشد ضعف آن سیاست را نشان میدهد.
سیاست خارجی احمدی نژاد سه مرحله داشت که شامل:افراطی گری ایده آلیسم،برخورد سیاست خارجی با واقعیتهای حکمرانی و مرحله سوم نامههای تمایل به مذاکره با آمریکا بود.
این مرحله آخر را می توان مرحله فرصت سوزی نام گذاشت.
همین هرم وارونه در دولت رئیسی هم قابل مشاهده است.سخنرانی های تند روزهای ابتدایی ریاست جمهوری رئیسی نتیجه ای جز از بین رفتن فرصت احیای برجام نداشت.در کنار این مواضع، جنگ اوکراین هم به روند احیای برجام آسیب زد و به همین دلیل هیچ کشوری مانند ایران از جنگ اوکراین آسیب ندید.متاسفانه فرصت های ایران در جنگ اوکراین سوخت.
در حقیقت فرصت های برجام در آتش سخنرانی های ایده آلیسم آرمان گرایی دولت رئیسی سوخت و از بین رفت.البته طرف های غربی هم تقصیراتی داشتند.
دولت رئیسی اکنون در میانه راه است و با این واقعیت مواجه شده که سیاست های داخلی ارتباط مستقیم با تحولات و سیاست خارجی دارد.به همین دلیل امروز طرف ایرانی تلاش می کند و برای مذاکره چراغ سبز نشان می دهد.اما طرف آمریکایی از موضع انکار و بی نیازی با مذاکره برخورد می کند.
در ابتدای دولت بایدن آمریکا مدام برای آزادی زندانیان و موضوع برجام تلاش می کرد.
اما امروز در ایران کسانی که هرگونه پیشنهاد مذاکره با آمریکا را جرم انگاری کرده بودند به دنبال مذاکره هستند.برخی از این افراد در زمان دولت روحانی شکایتی علیه بنده از شورای عالی امنیت ملی به مجلس فرستادند اما هیات نظارت بر رفتار نمایندگان حق را به بنده داد.
طبیعت مذاکره حقوقی با آمریکا و طبیعت مذاکره برای استرداد زندانیان و البته پیام های حسن نیت آمریکا همگی یک واقعیت را نشان میدهد و آن این است که این دولت هم در راه اقدام برای سومین قسمت از هرم وارونه سیاست خارجی قدم بر میدارد.
یعنی جایی که فرصت ها را سوزانده و به زمین سخت واقعیت برخورد کرده و دیگر پیشنهاد مذاکره از طرف مقابل پذیرفته نمی شود و مردم هزینه می پردازند.
به نظر شما امکان مذاکره حقوقی بین تهران-واشنگتن وجود دارد؟
ایران و آمریکا همواره بخشی از پرونده های اختلافی فی مابین را با مذاکره و دیپلماسی حل کرده اند.
زیان بار ترین پرونده ای که در مذاکرات ایران با آمریکا حل شد پرونده حمله به ایرباس ایرانی بود.
مجموعه خسارتی که آمریکا برای هواپیما و 290 نفر مسافر آن پرداخت کرد 60میلیون دلار بود.پرونده ای که ابعاد روانی آن تا سال ها باید ادامه پیدا می کرد چه رسد به حقوق ضایع شده 290 خانواده این پرواز.با اشاره به این موضوع یک مقایسه می کنم;یک زن آمریکایی شوهرش 5 سال گروگان یکی از گروه ها در جنوب لبنان بود و بعد از 5سال آزاد می شود.زن آن شخص به دادگاه شکایت می کند;در ایامی که شوهرش نبوده دچار صدمات روحی و روانی شده است.حکم دادگاه آمریکا برای پرداخت خسارت به این زن «یک میلیارد و صد و پنجاه میلیون دلار» بوده است.
این اتفاق در زمان بوش پسر به عنوان یک حکم حکومتی در آمد و دولت وقت آمریکا موظف شد چنین غرامت هایی را از خزانه فدرال پرداخت و سپس از مسدودیهای دولت ایران آن را جبران کند.
سابقه مذاکرات حقوقی بین ایران و آمریکا سابقه غیر قابل دفاعی است و در خیلی از موارد حقوق ایران تضییع شده است. طرح موضوع مذاکره حقوقی بیشتر از اینکه از جانب دادگاه لاهه باشه یک نوع تعدیل مواضع سیاست خارجی دولت رئیسی در قبال واقعیت های کار اجرایی است.
در آخرین ماه سال گذشته وقتی ایران با عربستان توافق کرد،سعودی ها شروع به شمارش دستاوردهای خود از این توافق کردند.یکی از این دستاوردها جهش بی سابقه سود آرامکو در طول تاریخ تاسیس این شرکت نفتی بود.
در ایران یک فضای روانی ایجاد شد قیمت دلار کمی کاهش یافت اما در سال جدید واقعیت های تنش در سیاست خارجی باز خودنمایی کرد به طوری که در روزهای سال جدید تقریبا هر هفته هزار تومان روی قیمت دلار افزوده شد.
زیرا یک واقعیت وجود دارد که در دنیای امروز بسیاری از کشورها و قدرت ها فقط با نفت بازی می کنند اما آمریکا توانسته شاه راه هایی مانند اف ای تی اف،تحریمهای بین المللی و .. را در دست خود بگیرد و از این طریق به کشوری مثل ایران فشار وارد کند. برخلاف برخی دوستان که برای آمریکا لقب کدخدا بکار بردند و برخی دیگر که معتقدند قدرت آمریکا در حاشیه قرار گرفته معتقدم توافق ایران با عربستان زمانی بهره می دهد که مقدمه تنش زایی برای سیاست خارجی باشد.تنش زدایی شکل نگرفت و متاسفانه بازهم شکست سیاست «اقتصاد بدون سیاست خارجی» اثبات شد.
اکنون سه مسیر رو به روی مناسبات ایران با غرب است.یک مسیر تساعد و گسترش بحران است که زمزمه های غربیها مبنی برفعال سازی مکانیسم ماشه یا انتقال پرونده ایران از شورای حکام به شورای امنیت مطرح است.اگر این کار صورت بگیرد دوباره تنش هسته ای حاکم خواهد شد.آنها نگران هستند که تحریم های هسته ای ایران مهر ماه سال جاری پایان می یابد و اگر این اتفاق بیفتد یک برد برای جمهوری اسلامی است.البته طرف مقابل هم ضرر می کند زیرا چالش هسته ای ایران تحریک می شود.
فقط یک توافق پایدار می تواند برجام را احیا کند و آن توافقی است که امضای کنگره پای آن باشد تا دولت بعدی آمریکا نتواند آن را ملغی کند.با توجه به تحولات داخلی آمریکا این موضوع بعید به نظر می رسد.
اما یک امکان عملی وجود دارد و ظرفیت آن در دیپلمات های دو طرف دیده می شود.اگر دو طرف واقع گرا باشند می توانند به سمت یک توافق موقت بروند.توافق موقت دغدغه های دو طرف را رفع می کند.این موضوع دستاوردی برای بایدن و دستاوردی برای اقتصادی ایران خواهد داشت.این یک پیشنهاد واقع بینانه است.
ای کاش کسانی که شعارهای تند در سیاست خارجی مطرح می کنند در حوزه های مدیریت سیاسی و اقتصادی کشور کار کنند آن زمان هیچوقت افراط و تنش را به سیاست خارجی تحمیل نمی کنند.این افراد وقتی بعد از چهار سال مواضعشان را نگاه می کنید کاملا متفاوت می شود.این نشان دهنده مظلومیت واقع گرایی در سیاست خارجی ایران است.