هفته گذشته در دیدار با رئیس مجلس صحبتهایی درباره وضعیت مالی نابسامان اهالی سینما داشتید؛ قدری بیشتر درباره این موضوع توضیح دهید.
اکنون بدنه سینمای ایران از سینما فراتر رفته و باید درباره صنعت تصویر صحبت کنیم؛ به این مفهوم که علاوه بر سینما تمامی افرادی که در تولیدات شبکه نمایش خانگی، پلتفرمها و ویاودیها کار میکنند و نیروهایی که در تولید سریالهای تلویزیونی فعالیت میکنند، بدنه صنعت تصویر ایران را تشکیل میدهند و در حقیقت بدنه سینما از حد فیلم سینمایی فراتر رفته است و به همین دلیل دیگر نمیتوانیم بگوییم خانه سینما ۵ هزار عضو دارد، بلکه باید گفت چیزی حدود ۷ تا ۸ هزار نفر مشغول کار در این عرصه هستند.
بدنه سینما، بدنه انجمن بازیگران، بدنه کانون کارگردانان و... در شرایط خوبی نیستند، اما متأسفانه همه نگاهها به آن چندنفری است که شاید در بازیگرها به تعداد انگشتان دو دست نباشند و در کارگردانها هم شامل ۷ یا ۸ یا نهایتاً ۱۰ نفر هستند که اتفاقاً بحث ما درباره آنها نیست، زیرا آنها در این شرایط اقتصادی بالاخره آنقدر بنیه قوی دارند که بتوانند از پس مشکلاتشان بربیایند. معضل ما بدنهای است که بسیار ضعیف است و شاید حتی پساندازی هم ندارد که بتواند این روزها را بهراحتی بگذراند. حال اگر ما بیایم و با یک شرایط کمرشکن مالیاتی به این بدنه فشار بیاوریم، قطعاً شامل آن دوستانی نمیشود که نهفقط قراردادهایی میبندند و دستمزدهایشان را با بیت کوین دریافت میکنند، بلکه حتی پیشنهادشان این است که من دستمزدم را به دلار میگیرم و آن دلار را هم به حسابم در آمریکا واریز کنید! قطعاً به آنها فشار نخواهد آمد، زیرا آنها راههای فرار مالیاتی را بلدند و میدانند چگونه این کار را انجام دهند. این فشار به کسانی وارد میشود که مثلاً بعد از سه سال بیکاری مشغول یک کاری شدهاند و حالا بابت آن کار باید مالیات سنگینی هم بپردازند.
بحث ما بر سر این موضوع است که حرفه سینما، تعریفی دارد که شاید برای خیلی از دوستان سازمان امور مالیاتی تعریف روشنی نباشد. ما نه حق بیکاری داریم و نه حقوق ماهیانه ثابت. من بهعنوان یک کارگردان ممکن است الان یک فیلم بسازم و بعدازآن چهار سال نتوانم کار کنم. کارگردانی هم داریم که دو سال یک بار فیلم میسازد، اما اگر دستمزد همان کارگردان را هم به شکل ماهانه سرشکن کنند، میبینند که در خیلی از مواقع از دستمزد یک کارمند متوسط هم پایینتر است.
پیشنهاد شما در رابطه با مالیات معقول برای بدنه سینما چیست؟
این حرفه باید در سیستم مالیاتی تعریف شود و بر اساس تعریف حرفه و ضریبی که برای مشاغل در نظر میگیرند و بررسی اینکه اگر مثلاً من امسال یک کاری کردم و بهعنوان کارگردان ۲۰۰ میلیون تومان دستمزد گرفتم، آیا در سال گذشته هم کار کردهام یا نه، مالیاتش مشخص شود؛ یعنی باید همه اینها لحاظ شود و بر اساس آن برای من مالیات تعیین شود؛ البته درست است که ما یک قانونی داریم که چند سال پیش مصوب شده که بر اساس بند ل ماده ۱۳۹ تمامی هنرمندان و نشر را از مالیات معاف کرده است، ولی عملاً برخی افراد به این موضوع همیشه معترض بودند و میگویند چرا هنرمندان نباید مالیات بدهند، درحالیکه وضعشان خوب است، اما این وضعشان خوب است از کجا میآید؟ از همان تعداد اندک میآید، نه از بدنه سینما. بدنه سینما وضعش خوب نیست، اینکه ما ببینیم بازیگری مثلاً ماشین و خانه لاکچری دارد یا یک کارگردانی مثل آقای فرهادی فیلمش در سطح جهانی اکران میشود و میتواند درآمد خوبی داشته باشد، به معنای تمام آن ۴۰۰ کارگردان عضو کانون کارگردانان نیست، اما دوستان آنها را میبینند و میگویند چرا نباید به سینماگران و هنرمندان مالیات تعلق بگیرد؟
چطور باید از آن دسته از بازیگرها و کارگردانها که دستمزدشان را بهصورت بیت کوین یا دلار دریافت میکنند، مالیات گرفت؟
در این مورد که یک بازیگر میآید و پیشنهاد میدهد که دستمزدش را بهصورت بیت کوین دریافت کند یا میگوید دستمزدم را بهصورت دلار به حسابم در آمریکا واریز کنید، من آن بازیگر را مقصر نمیدانم، من آن تهیهکنندهای را مقصر میدانم که این قرارداد را میبندد. درواقع فکر میکنم ما مقصریم. ممکن است بازیگر، فیلمبردار و دیگر عوامل توقعاتی از ما داشته باشند، اما اینکه ما بهعنوان تهیهکننده بپذیریم یا نپذیریم تعیینکننده است.
اینکه تعداد اندکی از بازیگران چنین حرفهایی میزنند و چنین پیشنهادهایی میدهند، پذیرفتنش از طرف ما تهیهکنندگان به معنی ترویج این کار و درواقع رشد دادن یک سیستم معیوب است؛ حال برفرض این توجیه را داشته باشم که کارم نیاز به بازیگر داشت و مجبور بودم بپذیرم؛ من این اجبار را بهشخصه نمیفهمم.
آیا شبکه نمایش خانگی موجب بالا رفتن دستمزدها شده است؟
این اتفاق طی ۲۰ سال گذشته در چند مرحله افتاده است. در یک مقطعی تلویزیون برای اینکه مخاطب بیشتری جذب کند، به سراغ این ایده رفت که بازیگران سینما را با هر دستمزدی وارد تلویزیون کند تا از این طریق بتواند مخاطب جذب کند. نتیجهاش این شد که دستمزدها بالا رفت، نهفقط دستمزد بازیگران، بلکه دستمزد دیگر عوامل هم بالا رفت. یک مقطعی در خود سینما وقتی یک بازیگری فیلمش میفروشد، چنین اتفاقی میافتد، حتی الان متأسفانه میبینیم بازیگری که چند فیلمش فروش هم نداشته، باز هم دستمزدش را بالا میبرد. طبیعتاً وقتیکه ویاودیها شروع به کار کردند، این اتفاق افتاده است، مشکلی که وجود دارد این است که عدم تناسب دستمزد بین عوامل پشتصحنه و عوامل مقابل دوربین تبعات بسیار بدی دارد و علاوه بر ایجاد بغض و کینه، میتواند برای آینده سینما خطرناک باشد و من بیشتر نگران آن هستم، نه اینکه فقط یک فرد دستمزد زیاد بگیرد یا کم. به عبارتی با این تفاوت دستمزدها ما داریم یک شکاف طبقاتی ایجاد میکنیم.
آیا سینما بعد از پایان کرونا به شرایط قبل از همهگیری بازمیگردد؟
باور من این است که نسل آینده تصویر به سمت پلتفرمها و ویاودیها خواهد بود. شاید در شرایط عادی این اتفاق طی ۱۰ سال میافتاد، اما کرونا باعث شد که یک جهش به وجود بیاید و این اتفاق طی دو سال بیفتد. بههرحال اینکه بعد از پایان کرونا ما به نقطه دو سال پیش برگردیم قدری بعید است. من باور ندارم که سینما نابود میشود، سینما بهعنوان یک مراسم، یک ضیافت و یک آدابی که ما دوست داریم از خانهمان بیرون برویم و انتخاب کنیم که چندساعتی را در یک فضای خوب فرهنگی بگذرانیم، پابرجا خواهد ماند، اما طبیعتاً دیگر شکل سابقش را نخواهد داشت. ما باید برای همه این شکل جدیدی که در آینده و در جهان پس از کرونا در زندگی همه ما هست، بنشینیم، فکر کنیم، برنامهریزی و طراحی کنیم، اما قطعاً در بخش زیادی از جهان تصویر آینده، پلتفرمها تعیینکننده خواهند بود.
به نظر شما با تغییر دولت، اوضاع سینما رو به بهبود میرود؟
در مورد دولت بهشخصه اعتقادم بر این است که اتفاق عجیبی نخواهد افتاد. واقعیت این است که عرصه هنر عرصه دستور و فرمایش نیست. عرصهای که بگوییم باید اینطور بشود یا نباید آنطور بشود، نیست. ما طی ۴۰ سال گذشته در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولتهای مختلفی را گذراندهایم، از نگاه اصولگرایی تا اصلاحطلبی، همه بودهاند اما سینما و هنر مسیر خودش را میرود. آنها هم شاید با این نگاه آمده بودند که به قول خودشان ریلگذاری کنند و تغییر مسیر ایجاد کنند، اما هنر خودش ریلگذاری میکند و کسی نمیتواند برایش ریلگذاری کند. این تعابیری که ما مرتباً میشنویم که هنر باید اینگونه باشد، باید آنگونه باشد، ناشی از تفکر کسانی است که اساساً نه تعریفی از هنر و نه تعریفی از فرهنگ دارند. برای هنر نمیتوان باید تعیین کرد، این خود هنر است که بایدها را تعیین میکند. درواقع مسیر هنر یک جریان سیالی است که نمیتوان جلوی آن را سد کرد، مسیرش را میرود و آنها هستند که درنهایت تابع این فضا میشوند نه هنر و هنرمندان.